حافظ خبر | اخبار و تصاویر شیراز و استان فارس 26 شهريور 1398 ساعت 16:27 https://www.hafezkhabar.ir/note/21544/تاملی-دوباره-حاشیه-های-یک-خودسوزی-پوپولیست-نباشیم -------------------------------------------------- عنوان : تاملی دوباره بر حاشیه‌های یک خودسوزی ؛ پوپولیست نباشیم -------------------------------------------------- خبر تلخ بود و تکان دهنده؛ دختری 29 ساله و مجرد، از اهالی قم، با دو مدرک دانشگاهی اما بیکار که سال گذشته برای تماشای یک مسابقه فوتبال به ورزشگاه رفته بود برای پیگیری حواشی این اتفاق در مقابل یکی از دادسراهای قضایی تهران خودسوزی کرد و در گذشت. اما واکنش‌ها به این اتفاق بسیار تامل بر انگیز بود.  متن :  حافظ خبر/ خبر تلخ بود و تکان دهنده؛ دختری 29 ساله و مجرد، از اهالی قم، با دو مدرک دانشگاهی اما بیکار که سال گذشته برای تماشای یک مسابقه فوتبال به ورزشگاه رفته بود برای پیگیری حواشی این اتفاق در مقابل یکی از دادسراهای قضایی تهران خودسوزی کرد و در گذشت. اما واکنش‌ها به این اتفاق بسیار تامل بر انگیز بود.  دسته اول هشتگ ها برایش ساختند و آن را دختر- آبی خواندند و  دردش را راه نیافتن به ورزشگاه و آرزویش را تماشای از نزدیک مسابقه فوتبال معرفی کردند و می‌کنند. این طیف اصولا از زنان و شرایط تاریخی _اجتماعی آنان به مثابه ابزاری  برای نیل به اغراض سیاسی خود استفاده می‌کنند و  همچنان ورود به ورزشگاه را مطالبه جدی و نیاز اساسی جامعه زنان ایران معرفی و عنوان می‌کنند یا می‌خواهند اینگونه نشان دهند. شبکه ماهواره ای منوتو که از حامیان جدی پهلوی‌ها است و در آرزوی بازگشت دوران سلطنت در تونل زمان سیر می‌کند به همراه مسیح علینژاد و شانتاژهای رسانه ای منحصر به فردش از حامیان و راویان و حاملان این جریان‌اند و تمام حرفشان هم این است: دخترکی که خانه آمال و آرزوهایش رفتن به ورزشگاه و احیانا نداشتن حجاب بود در آتش این عشق و تبعیض سوخت.  دسته دوم  برای او و حرکت اعتراضی اش  رسالتی زینبی متصور شدند که در آتش بی عدالتی و در آرزوی عدالت سوخت تا با آتش وجودش اذهان تاریک را روشن کند و قلب های منجمد را گرم و حیات دیگری به جامعه اش ببخشد. اینها همان هایی‌اند که آنجا که توان انجام کاری برای آرمان و آرزوهایشان نداشتند اساطیر و چهره های اسطوره ای خلق می کنند. حال آنکه خودسوزیِ آرمان خواهانه پشتوانه محکم ایدئولوژیک می خواهد همان کاری که صاحبان این عقیده و آرمان از انجام آن عاجز اند پس دست به الهه سازی می زنند.  دسته سوم هم که به کل منکر جزئیات ماجرا شدند و برای مقابله با دو گروه دیگر سناریو سازی هم کردند. حال آنکه نتیجه عملشان حاصلی جز گرایش بیشتر عوام الناس به سمت دیدگاه دو گروه فوق الذکر نداشت. اما به راستی چه می‌شود که یک دختر جوان به حدی از استیصال و درماندگی می‌رسد که آتش را به جان بخرد؟ آیا عصبانیت از شش ماه حبس غیر منصفانه برای یک شهروند عادی میتواند به تنهایی انگیزه چنین عملی باشد یا ناراحتی از راه نیافتن به ورزشگاه؟ این دلایل به قدری سست است که نمی شود آن را با جان شیرین معاوضه کرد. مگر ایدئولوژی استخوانداری در پس ذهن فرد ریشه دوانده باشد یا آرمانی به غایت زیبا یا فرازمینی در کار باشد؛ چه بسیارند آنهایی که به فعالیت مدنی و مبارزه سیاسی شهره اند اما برای اعتصاب غذا در زندان دست و پایشان می لرزد یا با اولین سیلی بازجو نام همه دوستان و همقطارانشان را افشا کرده اند حال چه رسد به یک طرفدار فوتبال و شهروند عادی و عاری از ایدئولوژی های انقلابی که بخواهد با انگیزه های فرازمینی و آرمانهای متعالی با آتش هم آغوش شود و چگونه مردن را آگاهانه انتخاب کند.    به راستی چرا کسی از بیکاری این جوان 29 ساله  با وجود داشتن دو مدرک کارشناسی که از طبقه ای متوسط و غیر مرفه بود حرف و سخنی به میان نیاورد ؟ چرا برای جریان های اصلی که سعی در مصادره به مطلوب داستان تراژیک این دختر دارند موضوع رفتن زنان به ورزشگاه برجسته ترین نقطه این ماجراست ؟ آیا تصمیم این دختر برای هم آغوشی با آتش ارتباطی با انباشت نارضایتی های او از جامعه اش پیش از مساله ورزشگاه رفتن او ندارد؟  چگونه است که رفتن به ورزشگاه حق این دختر عنوان می‌شود و غایت مطالبه او اما درد بیکاری او پس از سالها تحصیل که تبعات بعدی بسیاری نیز دارد در نظر حضرات روزنامه نگار، فعالان مدنی و حقوق زنان ،سلبریتی‌ها و فوتبالیست‌ها و برخی مسوولان و نمایندگان مهم نیامد؟ چرا از میان انبوه نارضایتی‌های دختر این ماجرا فقط ورزشگاه رفتنش را همه دیدند یا میخواهند که دیده شود ؟  آشکار است که عده ای می خواهند نارضایتی های یک دختر جوان را به خواستها و اهداف سیاسی خود تقلیل دهند  البته نه فقط او بلکه تمام زنان ایران را. حال آنکه مسئله ورزشگاه رفتن بانوان بیش از آنکه سیاسی باشد مسئله ای اجتماعی و فرهنگی است و راهکارش نیز از جنس فرهنگ است نه مواجهه سیاسی . با وجودی  که پرداختن و توجه به نارضایتی هایی مثل بیکاری قشر تحصیلکرده و بالارفتن سن ازدواج و مسائلی از این دست می تواند التیام بسیاری از دردهای جامعه امروز ما باشد که به لحاظ جامعه شناختی هم طبقات متوسط از آن رنج می برند و هم طبقات فرو دست اما عده ای همچنان اولویت را در رفتن دختران و مادران ایرانی به ورزشگاه ها قرار داده اند.  این خاصیت پوپولیسم است شعار احقاق حق مردم را می‌دهد اما فقط شعاری که منافع خودش را تامین کند به مطالبات انباشته شده کاری ندارد اما به شکلی کاملا گزینشی مطالباتی خاص را مطرح و پیگیری می‌کند. این تفکر پوپولیستی در لایه های مختلف اجتماعی نفوذ می کند و در نهایت قدرت تفکر و تعقل را در اجتماع به نازل ترین سطح ممکن خود می رساند. در این هنگام است که دیگر افکار عمومی افکار مردم نیست بلکه صدای گروهی خاص است که امکان بلند کردن صدای خود را داشتند و دارند ولی خود را به جای افکار عمومی و مردم جا می زند و صدایشان را مصادره و افکار و مطالباتشان را مسخ می کند.