۰
plusresetminus

در ستایش آزاداندیشی و مذمت هتاکی

تاریخ انتشارشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۳۷
برخی نیز تلاش دارند این‌گونه القا کنند که آزاداندیشی به مثابه آن است که صرفا آن چیزهایی که از غربی‌ها یاد گرفته‌اند را بتوان بیان کرد و همچون یک نمایندگی انحصاری از شرکت‌های خارجی، افکار آنها را عرضه کنند و در همین خصوص با تشکیل یک باند شبه علمی در نهادهای آموزشی و پژوهشی مانع به میدان آمدن دیدگاه‌های مختلف علمی شده‌اند تا جایی که اگر دانشجو یا استادی بخواهد.
در ستایش آزاداندیشی و مذمت هتاکی
 "حافظ نیوز" //  یکی از اصلی‌ترین دغدغه‌های دانشگاهیان و دانشجویان خصوصا در علوم انسانی مساله آزاداندیشی است، به‌طوری‌که از آن به‌عنوان قلب تپنده پویایی و تولید علم در این حوزه یاد می‌شود و در حالی که در فرهنگ مدرنیستی مدعی هستند که آزادی از جایگاه قدسی برخوردار است و در جامعه ما نیز مورد تبلیغ و تمجید قرار گرفته و مورد استقبال انواع مشرب‌ها و مکتب‌ها اعم از الهی و مدرنیستی است، اما همچنان تحلیل مفهومی دقیقی از آن ارائه نشده است که این مساله باعث شده به دلیل عدم تعریف دقیق آزاداندیشی در بستر اجتماعی، بعضا برخی با عدم درک صحیح از این ارزش اجتماعی بخواهند این‌گونه قلمداد کنند که سخن گفتن هتاکانه از هر دری و در هر موضوعی نیز می‌بایست تحت عنوان آزاداندیشی به آن نگاه شود.
این در حالی است که وقتی سخن از آزاداندیشی به میان می‌آید، یعنی اندیشه و فکری را بشود تولید و آزادانه آن را بیان کرد که خود این امر نشان می‌دهد اندیشه، مقدم بر آزادی است و نقطه چالش با جریان غرب‌گرا نیز از همین‌جا آغاز می‌شود و هر وقت در دانشگاه بخواهیم حتی درخصوص خود آزاداندیشی به بحث و گفت‌وگو بنشینیم، سریعا با آن برخورد سیاسی صورت می‌گیرد و آن را به فلان جناح سیاسی و عدم اجازه بروز آزادی و از این قبیل مسائل وصلش می‌کنند؛ اما هیچ کس نیست به این مهم پاسخ دهد که حدود 60 سال است که رشته‌های اصلی علوم انسانی در ایران وجود دارند و چقدر آزاداندیشی و مناظرات علمی رونق داشته است؟ وقتی دقیق نگاه می‌کنیم می‌بینیم که حتی پیش از انقلاب نیز فضایی به این شکل نبوده و باید با صداقت بیشتری در جهت تحقق آزاداندیشی به آسیب‌شناسی آن پرداخت. اتفاقا نگاه سطحی این است که بخواهیم این مساله را صرفا سیاسی کنیم اما اگر بخواهیم دقیق‌تر به این موضوع بنگریم، می‌شود مشاهده کرد که فضای غرب‌زده و عدم خودباوری مانع اساسی در این زمینه است.
واقعیت امر این است هر آن کسی که مدعای آزادی دارد در ابتدا باید خود را در معرض دیالوگ با مخالفانش قرار دهد و از رویه منولوگ بپرهیزد؛ رویه‌ای که حتی در دانشگاه‌ها نیز غالبا رعایت نمی‌شود و برخی اساتید در کلاس‌های درسی خود چه مرتبط و چه غیرمرتبط به دلیل قدرتی که جایگاه استادی برایشان فراهم کرده به تحمیل نظر و دیدگاه‌های خود می‌پردازند و حاضر نیستند با رعایت اصول آزاداندیشی که یکی از آنها تمرکز بر موضوع است با افرادی که دارای رتبه و جایگاهی هم سطح آنهاست به گفت‌وگو و مناظره بپردازند و در کلاس درس برای دانشجویی که چاره‌ای جز شنیدن اظهارات‌شان ندارد از انکار خدا تا مشکل خشکسالی به اظهار فضل می‌پردازند؛ اما حاضر به دیالوگ در محیطی علمی و با شرایط برابر میان طرفین گفت‌وگو نیستند.
برخی نیز تلاش دارند این‌گونه القا کنند که آزاداندیشی به مثابه آن است که صرفا آن چیزهایی که از غربی‌ها یاد گرفته‌اند را بتوان بیان کرد و همچون یک نمایندگی انحصاری از شرکت‌های خارجی، افکار آنها را عرضه کنند و در همین خصوص با تشکیل یک باند شبه علمی در نهادهای آموزشی و پژوهشی مانع به میدان آمدن دیدگاه‌های مختلف علمی شده‌اند تا جایی که اگر دانشجو یا استادی بخواهد.
در مقالات علمی یک حرفی بزند باید رفرنس ارائه کند و به محض آنکه سخن از خودباوری و دور شدن از ترجمه و مقلد صرف بودن با این استدلال که علوم انسانی باید به سنت فکری و جامعه خودش پاسخگو باشد مطرح می‌شود، با همان روش تحقیر و هتاکی منتقدان خود را به بی‌سوادی متهم می‌کنند و مانع از ایجاد ظرفیتی برای تضارب‌آرا می‌شوند.
تعصبی که در واقع درباره دیدگاه غربی‌ها از سوی این جریان مشاهده می‌شود، خود غربی‌ها نسبت به نظریات و دیدگاه‌هایشان ندارند و در حالی که امروزه جامعه‌شناسی فرانسوی داریم، در انگلیس نیز نوعی دیگر از جامعه‌شناسی را شاهدیم یا همان‌طور که فلسفه تحلیلی بریتانیایی داریم، در آمریکا فلسفه عملگرایی وجود دارد.
همچنین قریب به دو دهه است که فمینیسم تبدیل به یک پارادایم در علوم انسانی شده و در حوزه روانشناسی و جامعه‌شناسی حرف برای گفتن دارد. حتی در سال‌های اخیر یک نهضتی در جهان با عنوان «طرز تفکر غیر اروپامحور» ایجاد شده که در این نهضت تا آنجا جلو رفته‌اند که روی فیزیک و ریاضی غیر منشأ اروپایی نیز پژوهش و بررسی صورت می‌گیرد، چه برسد به علوم انسانی؛ و این نهضت به صورت جدی در آمریکای لاتین، آسیا و حتی خود اروپا نمایندگانی دارد. این نشان می‌دهد که در صورت ایجاد ظرفیت‌های صحیح و دوری از سوءتفاهمات خودساخته و سیاسی کردن موضوع، با رسمیت بخشیدن عملی به آزاداندیشی در محیط دانشگاهی، ما می‌توانیم علوم انسانی با مبانی اسلامی و ایرانی داشته باشیم. اینکه تابه‌حال چقدر موفق یا ناموفق بودیم بحث دیگری است.
 
 
کد مطلب : ۱۸۱۷۴
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما