۰
plusresetminus
به یاد سینما ابوذر مرودشت؛

هنر، منزوی شده در خاموشی !!!

تاریخ انتشاريکشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۵۷
سینما ابوذر شهرمان تن پوش سفید می طلبد و زندگی را تمنا می کند . و این بیداری که بیداری فرهنگی را در پی خواهد داشت عزمی همه جانبه و همگانی می طلبد.
هنر، منزوی شده در خاموشی !!!
به گزارش حافظ نیوز محمد ظهرابی در هفته نامه عصر مرودشت نوشت:

سینما یک هنر ملی ست.  هنری که بی تردید  تاثیر بی نهایت موثری در ایجاد فرهنگ و نیز ترویج و اشاعه فرهنگ ملی  دارد . هنری که امروزه تبدیل به تریبونی برای تبلیغ و اشاعه فرهنگ و تمدن و تفکر انسانها و کشورها شده است و به خدمت انسان درآمده تا بشر بتوان به واسطه ی آن نیازهای روحی و تفکرات خویش را در غالب فیلم ، بر روی پرده ی سینما نمایش دهد و به نوعی این نیاز ماورایی خود را جامه عمل بپوشاند . ﻫﻨﺮ ﻭ ﺻﻨﻌﺘﯽ ﮐﻪ ﺷﮑﻮﻓﺎﯾﯽ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﻪ ﺁﻥﺳﺒﺐ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺮﻗﯽ ﺍﺯ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺍﺛﺮ ﺑﺨﺸﯽ ﺁﻥ ﺑﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻄﻠﻌﻨﺪ ﻭ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﻟﻨﺪﮔﯽ ﺁﻥ ﮐﻢ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ . ﻫﻤﺴﻔﺮﮔﯽ ﺩﻭﺳﻮﯾﻪ ﮐﻪ ﺳﯿﻨﻤﺎ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺳﻮﯼ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺍﺛﺮﺍﺕﻣﺜﺒﺖ ﻭ ﻣﻨﻔﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﮐﺎﻟﺒﺪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ. ﺍﺛﺮ ﺑﺨﺸﯽﺑﺮ , ﭘﻮﺷﺶ ، ﮔﻮﯾﺶ ، ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺟﺮﻡ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺑﺬﻫﮑﺎﺭﯼ ، ﺍﻧﺘﻘﺎﺩﻫﺎﯼ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ، ﺟﻬﺖ ﺩﻫﯽ ﻫﺎﯼ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻭ ﻣﺴﺎﺋﻠﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦﺩﺳﺖ ﻫﻤﻪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺍﺛﺮ ﺑﺨﺸﯽ ﺳﯿﻨﻤﺎ ﺑﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﺳﻠﻮﻟﻬﺎﯼﺁﻧﺴﺖ . ﺳﯿﻨﻤﺎ ﯾﺎ ﺑﻄﻮﺭ ﮐﻠﯽ ﻓﯿﻠﻢ‏( ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻨﺮﻫﺎﯼ ﻧﻤﺎﯾﺸﯽ‏) ﺗﺎﺛﯿﺮﯼﺑﻪ ﻣﺮﺍﺗﺐ ﻭﺳﯿﻊ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ، ﺩﺭ ﺣﻮﺯﻩ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﺍﺭﺩ. ﯾﮑﯽ ﺍﺯﮐﺎﺭﺑﺮدﻫﺎﯼ ﺳﯿﻨﻤﺎ ‏( ﻭ ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﺁﻥ‏) ، ﺳﺮﮔﺮﻣﯽ  ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﻋﻤﻮﻣﺎً ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻤﺎﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ ﻭ ﯾﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮﮔﺮﻣﯽ، ﻓﯿﻠﻤﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ. ﺗﺼﻮﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﻭ ﺩﺭ ﺣﯿﻦﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﮐﻨﯿﺪ. ﻓﺮﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ، ﻧﺤﻮﻩ ﻟﺒﺎﺱﭘﻮﺷﯿﺪﻥ، ﻣﻌﺮﻓﯽ ﯾﺎ ﺣﺘﯽ ﺗﺤﺮﯾﻒ ﺗﺎﺭﯾﺦ، ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻏﺬﺍﻫﺎ، ﻧﺤﻮﻩﺭﻓﺘﺎﺭ، ﻣﻈﻠﻮﻡ ﻧﻤﺎﯾﯽ، ﺳﯿﺎﻩ ﻧﻤﺎﯾﯽ، ﻣﻌﺮﻓﯽ ﺩﯾﻦ، ﻧﻤﺎﯾﺶ ﻗﺪﺭﺕ،ﺍﻟﻘﺎﺀ ﺗﺮﺱ ﻭ … ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﺑﺎ ﺳﯿﻨﻤﺎ ‏(یا فیلم ‏) ﻣﻨﺘﻘﻞ ﮐﺮﺩ.

بدون شک هر کشور در بعد کلان و هر استان و شهرستان در بعد خرد ، نیاز به وجود چنین مراکز اشاعه فرهنگ و ترویج هنر در خدمت تفکر و فرهنگ عمومی دارد. و نبود آن می تواند اسیب های جبران ناپذیری به بدنه ی فرهنگی آن اجتماع وارد سازد . همان طور که می دانیم  اکنون هر کشوری را با شاخصه های فرهنگی آن مانند  ، هنر هفتگانه ( ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ، ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ، ﻣﻌﻤﺎﺭﯼ ، ﻧﻘﺎﺷﯽ ، ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺳﺎﺯﯼ ، ﺗﺌﺎﺗﺮ ﻭ ﺳﯿﻨﻤﺎ ) ،  صنایع دستی و میراث فرهنگی آن کشور می شناسند  و می سنجند . به نوعی سینما زبان ملت ها برای گسترش و معرفی فرهنگ و تمدن هر کشوری به کار برده می شود.

این هنر ( سینما) که دستاوردی انسانی ست می تواند در رشد و بالندگی جامعه کوشا بوده و مرهمی بر زخم بی فرهنگی و ترمیم فرهنگ زخم خورده هر کشوری باشد .

ﺳﯿﻨﻤﺎ ﭘﺎﯾﻪ ﮔﺬﺍﺭ ﺁﻣﺎﻝ و  ﻋﻮﺍﻃﻒ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯼ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﺷﺪ ﺑﺸﺮ ﺍﺳﺖ. ﺧﻮﺩﺳﺎﺧﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺗﺎ ﺑﺴﺎﺯﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻌﺒﯿﺮﯼ ﻫﺪﻑ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﺁﻥ ﺳﺎﺧﺘﻦﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﻓﮑﺮﯼ ﻭ ﺭﻭﺣﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ . ﺳﯿﻨﻤﺎ ﻧﻮﯾﺪ ﺑﺨﺶ ﻋﺼﺎﺭﻩ ﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻓﻬﻢ ﻭ ﺩﺭﮎ ﺩﺭﺳﺘﯽ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺭﺳﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻭﻣﻌﻨﻮﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﯾﺎﺑﻨﺪ. ژانر های مختلف گویای احساسات مختلف انسانی ست و به نوعی اشاعه گر محتویات اجتماعی و فرهنگی هر جامعه ایست . هنری که ساخته و نشات گرفته از فکر وذهن انسان و به خدمت درآمده ی  انسان می باشد برای بازگو کردن آنچه باید گفته شود.

حال جامعه ای را بدون این تریبون فرهنگی در نظر آورید . خللی که در بدنه فرهنگی آن جامعه به وجود آمده را نظاره کنید .

خللی که امروز شهرمان از وجود آن آکنده شده است و سینمای باسابقه ی چند دهه ای آن به دست فراموشی سپرده شده است .

سینمایی که سال ۱۳۴۷با نام تخت جمشید بر پیکره شهر نمایان شد و دوران پر از اوج و صفهای مملو از تماشاگر و خیابان های سرشار از انسان های مشتاق را در تاریخ حضور خود دیده است . سینمایی که با گنج قارون افتتاح و کسی یادش نمی آید پایان آن بعد چهل و پنج سال با کدامین فیلم کلید خورد .

براستی چگونه می شود که چنین سرمایه ای به دست فراموشی سپرده می شود و اینک دگر کسی سراغی از آن نمی گیرد .

فرسوده بودن و نخ نما شدن آن یا قهر کردن شهروندان با سینما ، یا شاید فراموش شدن و خروج سینما از سبد کالایی افراد باعث چنین اتفاقی شده است . شاید هم هجوم بی امان شبکه های خارجی در غالب ماهواره و سایت های اینترنتی و عدم توانایی سینما در مقابله با این هجوم همه جانبه و بزک شده ، سرنخ این اتفاق است. شاید خانه نشینی دوستاران این هنر بی بدیل در کنار دستگاه های ماهواره و پخش کننده های سی دی ، سینما را از رونق انداخت و سالن های سینما را سوت و کور و صفوف سینما را خلوت نمود .

اگر نگاهی به تک سینمای شهرمان که پس از انقلاب( ۵۹) تحت عنوان سینما ابوذر دوباره احیا شد بیندازیم شاید دلایل زیاد و معقولی برای تعطیلی آن بیابیم .

۱: ظاهر فرسوده و تن پوش پر از اعلامیه ، صندلی های کهنه و بنایی مستهلک که هر گونه جاذبه از سر و روی آن زدوده شده است .

۲: دسترسی آسان مخاطبان  و عدم توانایی سینما و سینماگران برای مقابله با رقبای ماهواره ای که به صورت شبانه روزی در جهت ترویج و نمایش به روز اثارکشورهای مختلف ، تلاش می کنند .

۳: عدم ایجاد زیر ساخت های مناسب فرهنگی و آشنایی و ایجاد تشنگی فرهنگی برای اهالی و شهروندان شهر .

۴ : ناتوانی در احیا فرهنگ ‌و اسباب فرهنگ‌ عمومی و تبلیغ و ترویج فرهنگ در جهت توسعه و اشاعه فرهنگ انسان ساز .

۵: وجود مافیا در فروش خارج از چهارچوب فیلم های سینمای کشورمان و دسترسی بدون مانع به اثار سینمای جهان . که البته تا حدودی این نوع گسترش می تواند مفید باشد و در جذب مخاطب تاثیر گذار باشد اما زمانی این اتفاق نامبارک. خواهد بود  که ما دست روی دست گذاشته و توان مقابله و رقابت با سینمای جهان را از دست بدهیم . و نتوانیم جاذبه برای جذب مخاطب به سوی سینما و آثار فاخر سینما کشورمان ایجاد کنیم .

۶: عدم توجه سازمان ها و بانیان فرهنگی به این هنر فرهنگ ساز .
( چگونه می شود که شهرک های زیادی طراحی و بنیان می شود اما هیچ نگاهی به اسباب فرهنگی آن نمی شود وسهم شهری چون مرودشت تنها یک سالن سینما بدون استاندارد و خاموش می باشد .)


۷: عدم توجه شهروندان به واژه فرهنگ و عدم نهادینه کردن این اتفاق مبارک در نهان خانواده و از همه مهمتر در وجود کودکان وعدم آشنایی نسل های بعد به هنر و مخصوصا سینما .

۸: انگشت شمار بودن   اثار فاخر در سینمای کشور و به نوعی سینماگریزی که توسط اثار سطحی ایجاد شده است که با رویکردی دوباره و ساخت فیلم ها و پرداختن به موضوعات بنیادی و سوژهای فرهنگی و اجتماعی و معنوی می توان آشتی دوباره ای میان سینما و شهروندان ایجاد نمود .

۹: عدم توجه به مسله فرهنگ به عنوان اصلی ترین مصالح در ساختن شخصیت افراد هر جامعه که از خانواده شروع و در  جامعه امتداد می یابد .‌ جامعه نیز با چنین مکانهایی در جهت تولید فرهنگ و اشاعه فرهنگ عمومی در ساختن این سازه ی شخصیتی نقش بسیار مهمی را ایفا می کند .

۱۰: گرانی بلیط های سینما که خود معظلی برای قشر خواستار سینما( جوانان ، نوجوانان ، دانشجویان ) می باشد و در مقابل ارزانی و قابل دسترس بودن محصولات ، در بازار فروش .‌

موارد بسیاری می توان عنوان کرد که باعث از رونق افتادن سینما و خاموش شدن این چراغ فروزان که می تواند هر دیده ای را بینا و هر عقلی را بیدار کند . اما افسوس که دو سال از خاموشی آن می گذرد و نه مسیولین تلاشی در جهت احیا و روشن نمودن این هنر فرهنگ ساز دارند و نه شهروندان عملی در جهت مطالبه و زنده کردن این هنر که بی تردید انسان از تولید و کشف آن بسیار خرسند است ، نمی کنند .

بدون اغراق سینما به عنوان هنر هفتم و تکمیل کننده هنر های دیگر _ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ، ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ،ﻣﻌﻤﺎﺭﯼ ، ﻧﻘﺎﺷﯽ ، ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺳﺎﺯﯼ ، ﺗﺌﺎﺗﺮ_  می تواند انسان و انسانیت را از این بن بست روزمرگی رها کرده و به سمت تفکر و روشنایی سوق دهد . وقتی می توان تمامی فرهنگ سنتی و قومی و محلی کشورمان ، تمدن عظیم وپر افتخار کشومان ، آداب و سنن و شاخصه های فرهنگی که از دیرباز زبانزد خاص و عام بوده است را هم به جهانیان و هم به شهروندان نشان دهیم و باعث ایجاد عزت و اعتماد به نفس میان تک تک افراد شویم چگونه است که بی تفاوت از کنار چنین اتفاق مهمی می گذریم و هفتصد صندلی نشسته در سالن سینما ابوذر را همدم خاک قرار می دهیم.

سینما ابوذر شهرمان تن پوش سفید می طلبد و زندگی را تمنا می کند . و این بیداری که بیداری فرهنگی را در پی خواهد داشت عزمی همه جانبه و همگانی می طلبد . تلاشی ، جهاد گونه می خواهد که شهروندان را دوباره در صف های طویل در انتظار بلیط ببینیم و دوباره جان گرفتن سینمای شهرمان و سینماهای دیگر را در شهرمان نظاره بنشینیم .
کد مطلب : ۹۰۸۸
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما