روایت‌های تاریخی از احمد توکلی و مهندس رجبعلی طاهری؛

روایت‌هایی از مبارزات انقلابی دانشجویان شیرازی

خبرگزاری دانشجو , 14 بهمن 1399 ساعت 10:22

دانشجویان شیرازی همچون سایر دانشجویان کشور حضور پررنگی در مبارزه با حکومت ستم‌شاهی داشتند و با ایستادگی، خاطرات زیبایی را در دفتر تاریخ ثبت کردند.


به گزارش حافظ خبر؛ دانشگاه و دانشجو همواره در جوامع مختلف از اهمیت بالا و ویژه‌ای برخوردار بوده‌اند و در کشور ما نیز می‌توان گفت جنبش دانشجویی و دانشجویان در همه اتفاقات مهم در کشور نقش بسزایی ایفا کرده اند، از مبارزه با استکبار گرفته تا ایستادگی در مقابل حکومت ستمشاهی و حضور در میدان‌های نبرد با رژیم بعثی عراق در دوران دفاع مقدس.
ایام مبارزه با حکومت پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی یادآور خاطرات مهمی برای مردم ماست، خاطراتی که دانشجویان در آن حضور پررنگی را داشته اند و دانشگاه یکی از سنگر‌های مهم در مبارزه با نظام شاهنشاهی بود. دانشگاه‌های ایران در آن زمان صحنه مبارزات، اعتراضات، مقاومت و فعالیت‌های دانشجویی برای سرنگونی رژیم پهلوی بودند.
یکی از دانشگاه‌هایی که دانشجویان آن نقش به سزایی در مبازرات داشتند، دانشگاه شیراز بود که آن روز‌ها دانشگاه پهلوی نام داشت. در این دانشگاه دانشجویان مشتاقانه پشت سر امام خمینی (ره) قرار گرفتند و برای پیروزی انقلاب تا پای جان ایستادگی و مبارزه کردند.
 
خاطرات احمد توکلی از مبارزات دانشجویان شیرازی با حکومت پهلوی
احمد توکلی که هم اکنون عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است، از افرادی بود که در دوران دانشجویی در شیراز تحصیل می‌کرد. وی در اواخر دهه چهل جزو مبارزان فعالی بود که خاطرات جالبی از فعالیت‌های سیاسی دانشجویان دارد.
توکلی در کتاب خاطرات خود درباره فعالیت‌های دانشجویان دانشگاه پهلوی شیراز می‌نویسد: «دانشکده ادبیات و علوم انسانى در دانشگاه شیراز آن زمان معمولا کانون تجمع و اعتصاب دانشجویان بود. دانشجویان دانشکده مهندسى هم ـ که ساختمانش جدا بودـ خودشان را مى‌رساندند. اکثر بچه‌هاى انجمن اسلامى، دانشجویان مهندسى بودند. هم‌چنین یکى از اماکنى که محل تجمع و شلوغ بود، سلف‌سرویس‌هاى دانشکده پزشکى بود. دانشکده ادبیات و علوم انسانى، سلف سرویس نداشت.
توکلی می‌گوید: در خرداد ۱۳۴۹ اعتصابى در دانشکده ادبیات شکل گرفت و دانشجویان در سالنی که شمس پهلوى نام داشت، تجمع کرده و برق آن‌جا را قطع کردند. در همین حین اعلام کردند که پشت سن آتش گرفته است؛ البته ما یقین داشتیم که این آتش‌سوزى را به راه انداخته‌اند تا عواقب آن را به گردن دانشجویان بیندازند. دانشجو‌ها با عجله شلنگ آب را آوردند تا آن را خاموش کنند. پس از لحظاتى، یک ماشین آتش‌نشانى که همان نزدیکى، به حالت آماده باش بود، سر رسید و آتش را خاموش کرد.
به دنبال این آتش‌سوزى، اعتصاب دانشجویان شروع شد. آن‌ها عصبانى بودند و با همان حال به شکل صف منظم به سمت دانشکده پزشکى، که در پشت استاندارى واقع بود، به راه افتادند. پلیس، پل منتهى به میدان استاندارى را بسته بود و دانشجو‌ها به ناچار مسیر خودشان را منحرف کرده، از خیابان ساحلی حرکت کردند و خود را به خوابگاه ارم رساندند.
در خوابگاه ارم، دانشجویان متمکن‌تر زندگى مى‌کردند. وقتى وارد خوابگاه شدیم، شعار مى‌دادیم. دانشجویان خوابگاه همه روى بالکن آمده بودند و ما را تماشا مى‌کردند. ما شعار مى‌دادیم که تماشاچى نمى‌خواهیم و از دست افرادى که مشارکت نمى‌کردند، عصبانى بودیم.
وی می‌افزاید: وارد رستوران خوابگاه و به اصطلاح در آن‌جا متحصن شدیم. روز اول و دوم به سخنرانى و تجمع گذشت تا این که روز سوم گاز را قطع و سپس آب را قطع کردند. آشپز‌ها و مسئولان رستوران هم با ما همراهى مى‌کردند و به خانه‌هایشان نمى‌رفتند و ما هم خودمان ظرف مى‌شستیم و کار‌ها را انجام مى‌دادیم.
 
محاصره دانشجویان از سوی ارتش رژیم پهلوی
توکلی ادامه می‌دهد: «شب سوم، ارتش که دور تا دور خوابگاه را محاصره کرده کرده بود اعلام کرد که دکتر قوام، معاون دانشجویى دانشگاه‌ها مى‌خواهد بیاید و سخنرانى کند. همه در زمین بسکتبال جمع شدیم. ابتدا مشورت کردیم که چه کسى صحبت کند. قدیمى‌تر‌ها جرأت نمى‌کردند و مصلحت نمى‌دیدند. من داوطلب شده و از بین جمعیت بلند شدم و سخنرانى کردم. خیلى عصبانى بودم و حماسى حرف مى‌زدم. حسابش را بکنید، آدمى که اصلا روحیه حماسى دارد، اگر عصبانى هم بشود، حرف زدنش چطور خواهد بود. نسبت به شرایط موجود خیلى پرخاشگرانه حرف زدم. البته سعى مى‌کردم صریحاً حرف سیاسى نزنم، چون کار در ظاهر شکل صنفى داشت.
بعد‌ها یکى از سرباز‌ها (که هم‌شهرى من و جزو ارتشیان بود) تعریف مى‌کرد که «ما را آن‌جا آوردند و گفتند، این دختر‌ها و پسر‌ها مى‌گویند که هر کارى دلمان مى‌خواهد، باید بکنیم. شما موظفید اگر آن‌ها ریختند، همه را بزنید، زیرا این پدرسوخته‌ها، همه چیز دارند و باز هم اعتراض مى‌کنند.»
‌در آن دوران برنامه‌ریزی و شرکت در تظاهرات، از مهمترین فعالیت‌های مبارزاتی دانشجویان بود. آن‌ها هم در محیط دانشگاه و هم خارج از آن و در سطح شهر، تظاهرات را طراحی می‌کردند. در شیراز نیز دانشجویان دانشگاه پهلوی در فرصت‌های مختلف خود را به صف تظاهرات می‌رساندند.
یکی از باشکوه‌ترین تظاهرات دانشجویان این دانشگاه در اول آبان ۵۷ رخ داد. در سیزده آبان ۱۳۵۷ به مناسبت سالگشت تبعید امام خمینی گروه کثیری از مردم شیراز در زمین چمن دانشگاه پهلوی اجتماع کردند. «اجتماع‌کنندگان که تعداشان به ۸۰ هزار نفر می‌رسید با گذشتن از سد‌های گاز اشک‌آور مأموران، موفق به تشکیل اجتماع عظیم خود شدند. این گروه پس از استماع چند سخنرانی نماز جماعت برگزار کردند و سپس به قصد راهپیمایی از خیابان ارم گذشته بودند.
پلیس از عبور بقیه آن‌ها جلوگیری کرد در این هنگام راهپیمایان روی زمین نشستند و در پی مذاکرات چند نفر از روحانیون با مأموران انتظامی قرار شد مسیر راهپیمایی تغییر کند، پلیس یکبار دیگر در فلکه نمازی سد راه تظاهرکنندگان شد و با بلندگو از آن‌ها خواست تا متفرق شوند. تظاهرکندگان علی‌رغم اخطار‌های مأموران یکبار دیگر روی زمین نشستند و پس از یک ساعت و سی‌دقیقه موفق شدند به محوطه دانشگاه مهندسی راه یابند در آنجا برای بار دوم مأموران گاز اشک‌آور پرتاب کردند و با هجوم به سوی مردم گروهی از جمله یک زن و یک بچه دو ساله به شدت مجروح شدند و یک زن باردار دچار سقط جنین شد.
شیراز و البته شهر‌های مختلف کشور در روز‌های آبان ۵۷ شاهد حضور پرشور و مستمر دانشجویان در صفوف تظاهرات بودند. داشجویان با شعار «حکومت اسلامی ایجاد باید گردد، زندانی سیاسی آزاد باید گردد» خواسته‌های خود را به گوش همگان می‌رساندند.
تظاهرات دانشجویان که آن روز‌ها دانش‌آموزان را نیز در کنار خود می‌دیدند، نهایتا به کشتار وسیع در ۱۳ آبان ختم شد. اما با وجود کشتار گسترده، دانشجو‌ها پا پس نکشیدند و تا بهمن ۵۷ همچنان در صفوف مبارزه باقی ماندند.
دانشجویان علاوه بر تهیه و توزیع اعلامیه‌های امام خمینی، خود نیز در بزنگاه‌های مختلف تاریخی اقدام به صدور بیانیه و اعلامیه می‌کردند. مثلا در روز‌های اوج انقلاب در شیراز، دانشجویان دانشگاه پهلوی با صدور اعلامیه‌ای خواستار آزادی آیت‌الله دستغیب شدند و تهدید کردند؛ درصورتی که آن روحانی مبارز در بند بماند، دانشجویان همگام با دیگر مردم شهر دست به اعتصاب سراسری خواهند زد.
رجبعلی طاهری، اولین فرمانده سپاه در استان فارس و نماینده مردم کازرون در دوره اول مجلس شورای اسلامی که خود یکی از دست‌اندرکاران تظاهرات مزبور بود، در ارتباط با حادثه مزبور می‌گوید که حمله مأموران به مسجد نو و شهید و مجروح کردن عده‌ای از مردم که برای نخستین بار در وقایع انقلاب در سال ۱۳۵۷ به وقوع می‌پیوست، شور و حال عجیبی در بین مردم ایجاد کرد.
وی می‌افزاید: از آنجایی که او و افراد گروهش در توزیع اعلامیه جهت برگزاری مراسم مزبور و در تدارکات آن نقش داشتند دستگیر و به سه ماه زندان محکوم شدند. او با عده زیادی از دانشجویان و دانش‌آموزان دستگیرشده برای گذراندن دوران حبس در زندان عادل‌آباد شیراز زندانی شدند.
تعطیلی کلاس‌های درس توسط دانشجویان بیش از آنکه مبارزه چهره به چهره باشد، مبارزه‌ای روانی بود و بیشتر جنبه خبری داشت. این اقدام نوعی اعتصاب بود و همگام با عرصه‌‌های اقتصادی، در حوزه علمی نیز حاکمیت را با بحران جدیدی مواجه می‌کرد. به علاوه تعطیلی کلاس‌ها هشداری برای اقدامات دیگر از قبیل تظاهرات بود؛ چرا که با تعطیلی کلاس ها این ظرفیت مهم می‌توانست به سیل تظاهرات مردمی بپیوندد و یا خود سرمنشاء حرکت قهرآمیز باشد.
در روز‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، دانشجویان بار‌ها با تعطیلی کلاس‌ها به سیل تظاهرات پیوستند. این اقدام دانشجویان علاوه بر تهران در سایر شهر‌های بزرگ مثل اصفهان، مشهد، تبریز و ... نیز انجام می‌شد. طبق گزارش ساواک فارس بعد از کشتار خونین ۱۷ شهریور ۵۷، دانشجویان دانشگاه پهلوی با تعطیل کلاس‌های درس همگام با مردم، این جنایت را محکوم کردند.
مبارزات دانشجویان شیرازی تا زمان پیروزی انقلاب ادامه داشت، این دانشجویان مانند دانشجویان شهر‌های دیگر خاطرات زیبایی در تقویم ثبت کردند و به همگان نشان دادند جنبش دانشجویی، جنبشی است که در هر شرایطی در مقابل ظلم و ستم مستکبران می‌ایستد.


کد مطلب: 23101

آدرس مطلب: https://www.hafezkhabar.ir/note/23101/روایت-هایی-مبارزات-انقلابی-دانشجویان-شیرازی

حافظ خبر
  https://www.hafezkhabar.ir