۰
plusresetminus

شیراز منتظر مردی از جنس سعدی است

تاریخ انتشاردوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۹:۱۸
درباره «سید علی میرفتاح»/ روزنامه‌نگاری که در مثلث اصلاحات، وطن‌پرستی و فتوت روزگار می‌گذارند.
سید علی میرفتاح
سید علی میرفتاح

به قلم: سعید دهقانی
بگذارید من باب مقدمه خاطره‌ای را برایتان تعریف کنم که به فهم ادامه این مطلب کمک می‌کند: روزهای سختی را از سر می‌گذارندم؛ بی‌پولی، حس افسردگی و هزار بدبختی دیگر از چپ و راست آنچنان بر من تازیانه می‌زد که روح و جانم داشت از پا درمی‌آمد. از خانه بیرون نمی‌آمدم؛ دلم نمی‌خواست بیرون بیایم چون می‌دانستم ممکن است بوق ماشینی من را به دعوا با راننده وادارد، ممکن بود حتی بی‌خود و بی‌جهت حرف ناشایستی به رهگذری بزنم. امیدوارم زود قضاوت نکنید، آدم بددهنی نیستم؛ فقط در آن دوره بدجور توی خودم بودم. یک روز دل به دریا زدم و به دیدار یک رفیق قدیمی رفتم. پای درددل‌هایم نشست و دست کرد از توی آرشیو مجله‌هایش یکی از شماره‌های «کرگدن» را به من داد. چند صفحه اول را ورق زد و گفت این سرمقاله را بخوان. با فونت درشت نوشته بود «تا توانی دلی به دست آور.» همانجا نشستم و خواندمش؛ یک بار نه، بیش از پنج بار در طول همان روز آن را مرور کردم. پاسخ دردها و بدبختی‌هایم را به احسن‌الطریق داده بود. او در این یادداشت ماندگار رهیافتی برای این پرسش پیشنهاد داده بود که چطور می‌شود به سلامت از شدائد و مصائب روزگار گذر کنیم. اغراق هم نمی‌کنم؛ اگر اتئیست یا دین‌ناباور هم باشید، به دلتان می‌چسبد. خواندن چندباره‌اش را به کسانی که خودشان را در منجلاب گرفتاری می‌بینند پیشنهاد می‌کنم. جناب میرفتاح همیشه در نوشته‌هایش نوک قلمش را به سمت آسمان نگه می‌دارد و می‌نویسد! منظورم این است که گونه‌ای از حکمت و باورمندی به أمر قدسی در وجود او نهفته که نوشته‌هایش را اگر نگوییم جاودان، ماندگار می‌کند. در آن سرمقاله که عرض کردم از این گفته بود که ما برای گذر از مضایقه‌های زمین راهی نداریم جز پناه بردن به مأثورات دینی و ادعیه. البته اینها را به زبان متعارف آخوندی نگفته بود. حرف او آمیخته با حلاوت روشنفکرانه و هستی‌شناسانه‌ای است که حاصل تعمق و تورق در منظومه روشنفکر معاصر ایرانی است. یکی از مختصات روشنفکری اصیل ایرانی رجوع به خردورزی ادیبان و حکیمان است که سیدعلی میرفتاح در طول این سال‌ها یکی از جریان‌سازانش بوده. دوباره می‌خواهم پیشنهادی به شما کنم. بروید یکی از شماره‌های کرگدن را تهیه کنید و ببینید در مطالبی که با قلمش روی کاغذ آورده چه جای‌گذاری درستی از ابیات سعدی و حافظ در دل متن‌ها دارد. سعدی و حافظ برای او زنده هستند و هر روز به گفت‌گو با آنها می‌نشیند. گاهی آنها را نقد می‌کند، تو گویی با آنها رفیق گرمابه و گلستان است.
یکی دو درددل دیگر هم دارم که از یک سو به همین بحث ارتباط دارد. ما ملت مرده‌پرستی هستیم. تا بزرگی را در این سرزمین داریم قدرش را نمی‌دانیم، همین که الوداع بگوید ناله فغان سر می‌دهیم و به آثارش رجوع می‌کنیم. امیدوارم ایزد عمر صد و بیست ساله به آقای میرفتاح بدهد و برای فرهنگ و ادب این مملکت حفظش کند، اما ما هم نباید دست روی دست بگذاریم. در طول چند هفته اخیر از چند مسؤول فرهنگی شهرمان، شیراز خواستم ترتیبی بدهند تا او در جوار آرامگاه شیخ أجل کارگاه سعدی‌شناسی برگزار کند. شوربختانه گوششان بدهکار نبود.
 روزنامه‌نگاری حرفه‌ای در دوره اصلاحات، آن هم با ورژن ایرانیزه شده‌اش دستاورد سیدعلی و دوستانش بوده است. نقدهای او به ساختار رسانه‌ای این مملکت اگر در زمان خودش جدی گرفته می‌شد، الآن سرها در صفحه چند اینچی اسمارت‌فون‌ها نمی‌چرخید و خبر کذب اینقدر روح و روان خلق‌الله را جریحه‌دار نمی‌کرد. زمانی که او هفته‌نامه «مهر» را درمی‌آورد، یک گام از برآیند رسانه‌ای مملکت جلوتر بود. ما متولدین دهه 70 سنمان به آن دوران قد نمی‌دهد، اما پیشنهاد می‌کنم آرشیو این جریده اثرگذار را گیر بیاورید و بخوانید. من همین کار را کردم و هزار بار افسوس خوردم. فکر می‌کنید چرا از سردبیری روزنامه اعتماد کناره گرفت؟ غیر از این بود که ابتذال سلیقه و کم‌لطفی‌ به نهاد روزنامه او را از ادامه کار بازداشت؟
 بگذریم.
یک نکته دیگر هم هست که عرض پایانی بنده در این یادداشت ناقابل خواهد بود. مدتی است که از روی نوشته‌های او می‌نویسم. یک مجله کرگدن از دکه می‌خرم و سرمقاله‌هایش را دیکته می‌کنم. می‌نویسم تا نثرم قوی شود. بعضی‌ها به اشتباه فکر می‌کنند که چنین رویکردی به نویسندگی اشتباه است؛ ولیکن من بر این باورم که نوشتن یک نثر خوب و شسسته‌رفته کمک می‌کند نویسنده راهش را پیدا کند. این کار اسمش تقلید نیست؛ بلکه بازیابی سره از ناسره است. در میان نوشته‌های پرغلطی که مثل ریگ بیابان توی فضای مجازی و روزنامه‌جات و سایت‌های زرد ریخته که نمی‌توان چیز یاد گرفت. باور کنید می‌توانید هویت نویسندگی‌تان را حفظ کنید اما از نثر یک نویسنده فوق‌العاده مانند سردبیر کرگدن اقتباس کرده باشید. شاهد این مدعا نیز روان بودن همین متنی است که خواندید.

 
کد مطلب : ۲۳۴۸۲
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما