۰
plusresetminus
آیا کافه اندیشه حافظ خبر؛

جمهوری اسلامی باید «فرهنگ‌سازی» کند؟

تاریخ انتشارپنجشنبه ۵ فروردين ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۳۰
در سلسله‌گزارش‌هایی که از این پس در کافه اندیشه «حافظ خبر» خواهید خواند، به بررسی و تحلیل مفهوم فرهنک، چالش‌ها و پرسش‌های مربوط به آن خواهیم پرداخت.
جمهوری اسلامی باید «فرهنگ‌سازی» کند؟
چندی پیش یک منتقد معروف سینمایی در تلوزیون رسمی کشور خطاب به مردم گفته بود: «مردم نباید این آشغال‌ها را ببینند»! منظور او از واژه «آشغال‌ها» فیلم‌های کمدی و عامه‌پسندی بود که در چند سال گذشته مورد استقبال بخش گسترده‌ای از  جامعه شده بود.
البته این تنها یک مورد از انبوه تفسیرهای نخبه‌گرایانه علیه سلیقه عمومی است. پیشتر، در سال 1393 زمانی که «مرتضی پاشایی» خواننده پاپ درگذشته بود، یک جامعه‌شناس شناخته‌شده کشور به نام دکتر اباذری با اعتراض به برخی از گروه‌های اجتماعی برای برگزاری مراسم تشییع‌جنازه‌ پرجمعیت این خواننده مردم‌پسند گفته بود که «سیاست‌زدایی» در عرصه فرهنگ منجر به استقبال مردم از محصولات فرهنگی مبتذل می‌شود.
اگر به پیشینه تاریخ روشن‌فکری و حتی نوشته‌های اندیشمندان ایران نیز نگاهی بیاندازیم، متوجه می‌شویم که این چنین تلقی‌هایی از سلیقه عمومی، کم و بیش جایگاه دست‌بالایی را در ادبیات فکری نخبگان ایران داشته است. برخی از آنها فرهنگ و ذوق عمومی را در انتخاب کالاهای فرهنگی برنمی‌تابیدند. در همه این موارد یک وجه مشترک وجود دارد و آن امکان «مهندسی فرهنگی» است؛ به عبارت دیگر باور آنها به این گفته نزدیک است که «فرهنگ درست را باید از بالا مدیریت کرد؛ یا آن را هدایت کرد.»
اما بیایید این موضوع را از زاویه‌ای دیگر نیز بررسی کنیم؛ چرا که همه موضوع، به محصولات فرهنگی هنری محدود نمی‌شود. چندسال پیش، در شهر شیراز یک مسیر دوچرخه‌سواری توسط شهرداری این شهر افتتاح شد. پس از یک سال از افتتاح این مسیر در یک خیابان کم‌عرض، اعتراض‌هایی به این شکل از مدیریت فرهنگی در فضای مجازی منتشر می‌شد. اعتراض این دسته از منتقدان چندان  غیرمنطقی نبود: آنها بر این باور بودند تا زمانی که «فرهنگ» استفاده از دوچرخه در میان مردم شکل نگیرد، تصمیم به راه‌اندازی مسیر مخصوص دوچرخه‌سواری کاری بیهوده است. با نگاهی به خیابان‌‌ها نیز می‌توان درک کرد که این اعتراض‌ها، چقدر بجا بوده است.
از دختری که توسط برخی از گروه‌های اجتماعی «بدحجاب» نامیده می‌شود و در خودروی شخصی‌اش  از کنار تابلویی می‌گذرد که بارها در زندگی‌اش عبارت «فرهنگ حجاب» را شنیده، تا شخصی که دیگران را برای رعایت نکردن هنجارهای رفتاری «بی‌فرهنگ» می‌نامد، همه و همه با این واژه سر و کار دارند؛ بنابراین نمی‌توان به راحتی از آن گذشت چراکه ممکن است آنگونه که به نظر می‌آید فرهنگ چیزی نیست که بتوان آن را ساخت، یا اصلاح کرد. ممکن است تنها گذر زمان و در پرتو تاریخ مردم بتوانند، نظر نخبگان فرهنگی و سیاسی را که گاه در مقابل یکدیگر قرار دارند برطرف کنند. از یک سو نمی‌توان مردم را تنها به یک گروه اجتماعی با نوع خاصی از فرهنگ تقلیل داد و از سوی دیگر به باور بسیاری فرهنگ برتر هم وجود دارد و باید بر آن صحه گذاشت. در سلسله گزارش‌های تحلیلی که از این پس در تارنمای «حافظ خبر» خواهید خواند، به بررسی و تحلیل تمام زوایای موضوع خواهیم پرداخت. اما پیش از طرح نخستین دغدغه‌های کشور در مقابل امر فرهنگ‌سازی باید نگاهی کوتاه به پیشینه این واژه «فرهنگ‌سازی» در دوران معاصر داشته باشیم و به فراخور آن نیم‌نگاهی به تاریخچه ورود این مفهوم به ایران داشته باشیم.
 
اکران اندیشه آلمانی بر قالیچه فکر ایرانی

به باور نویسنده این نوشته، ریشه ورود این تفکر که فرهنگ ایران را می‌توان از بالا مدیریت، اصلاح و یا حتی مهندسی کرد به نیمه نخست قرن بیستم باز می‌گردد. در آن زمان یک متفکر آلمانی به نام «تئودور آدورنو» شروع به انتشار آرا و نظراتش در مورد «محصولات فرهنگی» و نسبت آن با ذوق وسلیقه عامه کرده بود؛ او باور داشت نهادهای قدرت با ترویج آثار فرهنگی هنری مبتذل و سطحی تلاش دارند مردم را تحمیق کنند و ذهن آنها را به سوی سطحی‌نگری وادارند. به این ترتیب بسیاری از مردم، برده قدرت می‌شوند، سطح پایین و نازلی از اندیشه و تفکر و دانش را در خود حل می‌کنند و به این ترتیب در کار رجال سیاسی دخالت نمی‌کنند و آنها را می‌گذارند تا سلطه‌ای اقتدارمنشانه، گاه همراه با ظلم اقتصادی بر توده‌های مردم روا شود.
همین اندیشه توسط بسیاری از روشن‌فکران چپ ایرانی به کشور وارد؛ آدورنو نیز به وضوح مارکسیست بود و در آثار او اندیشه‌های سوسیالیستی آشکار می‌شد. مطالبه و خواست او از مردم و نخبگان نیز همین بود که هر فرهنگی را به راحتی نپذیرند و آنجا که لازم است زبان به اعتراض علیه فرهنگ عمومی توده‌های مردم بگشایند. در زمانی پهلوی نخست که اندیشه‌های مارکسیستی به ایران وارد شده بود، این نگرش بسیار پررنگ بود. رفته‌رفته نیز قوی‌تر شد تا آنجا که در آثار بسیاری از نویسندگان و روشنفکران ایرانی، از جمله «صادق هدایت» مواردی به چشم می‌خورد که به زعم برخی "توهین به مردم" بود. البته باید به این واقعیت اذعان داشت که این نوع نگاه به مردم تنها نزد، نویسندگان و اندیشمندانی وجود داشت که باورهایشان نشأت‌گرفته از فلسفه قرن 19 و 20 اروپا، به ویژه تحت تأثیر کتاب «سرمایه» بود. در آثار جلال‌آل‌احمد و برخی از دیگر هم‌عصران هدایت به سختی می‌توان رگه‌ای از چنین نگرش‌هایی را یافت؛ اگرچه آنان نیز اشاره‌ای اندک به فرهنگ‌سازی داشتند، اما باور آن دسته از نخبگان مبتنی بر چند اصل دیگر بود که با حمله به فرهنگ عامه نسبتی نداشت.
«رجعت به گذشته» یکی از مفاهیمی بود که به باور بسیاری از نخبگان فکری راه برون‌رفت از مشکلات فرهنگی جامعه است؛ رجعت به صدر اسلام و یا رجعت به ایران باستان. آنان نیز فرهنگ را پدیده‌ای انسانی قلمداد می‌کردند که می‌توان با الگو گرفتن از فرهنگ گذشتگان به احیا و بازسازی آن پرداخت. همچنان که گفته شد این دسته از نخبگان آشکارا تحت تأثیر اقتصاد سیاسی نوین غرب بودند، حتی اگر خود را مسلمان می‌نامیدند.
با همه آنچه گفته شد، یادآوری این نکته لازم است که آنچه در این نوشتار کوتاه آمده تنها نقاط برجسته تاریخ ورود «فرهنگ‌سازی» به ایران معاصر است. هر چند مصداق‌ها و نمونه‌ها اندک است؛ اما به باور نویسنده این متن، برای نور انداختن به زوایای تاریک مفهوم «فرهنگ» در جمهوری اسلامی ایران بسیار کارآمد است.
در ادامه این سلسله نوشتارها، نگاهی نیز به تاریخ مفهوم «فرهنگ‌سازی» در طول چهار دهه گذشته خواهیم داشت. پس از آن به بیان چالش‌ها و برخی از پرسش‌های مطرح شده درباره این مفهوم خواهیم پرداخت. از نظر پژوهشگران مطالعات فرهنگی بهره خواهیم گرفت و با تطبیق الگوهای استاندارد و تاریخچه این مفهوم، ریشه بسیاری از ناسازوارگی‌ها را در ساختار فرهنگی کشور کشف خواهیم کرد.
 
سعید دهقانی؛ سردبیر حافظ خبر
 
 
 
کد مطلب : ۲۳۳۰۵
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما