حافظ خبر | اخبار و تصاویر شیراز و استان فارس 8 اسفند 1400 ساعت 15:03 https://www.hafezkhabar.ir/note/24910/گذشته-هرکسی-خودش-مربوطه -------------------------------------------------- یادداشتی از بهرام سلمانی: عنوان : گذشته هرکسی به خودش مربوطه -------------------------------------------------- نمایشی با طعم خنده و کافه... «گذشته هرکسی به خودش مربوطه » نمایشی با طنز موقعیت و فانتزی؛در خلاصه داستان چنین آمده است. متن : به گزارش حافظ خبر،  ایوان واسیلی یویچ که برای سر و سامان دادن به زندگی خود نیت خیرخواهانه ای از خود نشان می دهد و از دختر مورد توجهش خواستگاری می کند، در مواجهه با وقایع پیش آمده تصمیمات دیگری می گیرد. این نمایش برگرفته از کتاب عطسه اثر مایکل فرین به نویسندگی و کارگردانی مانی آبادیان و تهیه کنندگی کمال علوی چند روزی است که بروی صحنه رفته و مورد استقبال مخاطبین قرار گرفته است . نمایش (گذشته هرکسی به خودش مربوطه) نمایشی با حال و هوای کافه ، طعم خنده و موسیقی کافه ای جدا از نمایش است . چرا که موسیقی در شروع و پایان به نوعی مستقل از نمایش ، ولی با هدف نزدیک کردن و هماهنگ شدن دو عنصر ، صحنه و تماشگر و حتی بازیگران با صحنه اجرا می شود که میشود این موسیقی را در ادامه نمایش بعنوان موسیقی متن استفاده کرد، که کارگردان امبیانس صحنه را به موسیقی ترجیح می دهد و بنوعی ابزار موسیقی و حتی هنرمندان موسیقی در صحنه بعنوان اکسسوار و همکاران کافه ادامه حیات می دهند موسیقی جدا از  نمایش است که این هم در سبک و سیاق خودش دلچسب و تجربه ای زیباست. بازیهای بازیگران با کمال علوی شروع می شود ؛ بازیگر در کمال زیبایی توانسته نقشی خوب ، دلچسب ، گاها فی البداهه ، باور پذیر، با وقار خاص و شاعرانگی خود علوی به اجرا درآورد .    بیان و طنازی حساب شده  مانی آبادیان در دیالوگ و بیان احساسات و تیک های که در نقش ، جای گذاری کرده است ؛ همراه با ظرافت، سبک بالی و تغییر پاساژهای زیرکانه که در حین بازی فاطمه احسانی در صحنه جلوه گر می شود با بازی دخترانه ی نگار علوی در لحضه ی ورود به صحنه ؛ و بنوعی در تمام لحظات این نمایش تماشگر فرصت پلک زدن را ندارد و خودش را در صحنه کنار بازیگران و عضوی از صحنه می بیند .  تماشگر از موسیقی لذت می برد ، می خندد و لحظاتی خود را در نمایش می بیند مثل این است که در کافه نشستی و اتفاقات رئال در حال اتفاق افتادن است در کافه ای که تماشگر فقط بینده نیست عضوی از نمایش است همراه با بوی قهوه ای که در لحضه ای از نمایش ، محیط را پر از عطر قهوه می کند ...  از ابتدا که با موسیقی شروع می شود  مثل این است که تماشگر هم عضوی از کافه است و بهتر است بگوییم عضوی از نمایش کافه ای است که کارگردان با ظرافت و حساب شده تماشگر را وارد بازی دنیای نمایش میکند و بنوعی قصه را با تماشگر به اشتراک می گذارد ...  قصه عاشقی و پنهان کاری آدمهای که در میانسالگی با وجود خانواده ولی ترس از حرف مردم  وارد دنیای از عاشقی می شوند و جوانی که می خواهد عشق را تجربه کند و دختری که در میانه دو شخصیت با ثروت و دلدادگی گرفتار شده است . موضوع نمایش هم با توجه به تکراری بودن قصه عشق ، خیانت ،، تنهایی ، دو راهی عشق و هوس و بهره جستن از نامهای روسی با دیالوگ های از فرهنگ ایرانی که از دل گفتار بیرون می زند،  باز توانسته مخاطب را با خود همراه کند ... نور پردازی ، طراحی صحنه و چیدمان صحنه برای مخاطب دلپذیر  و برای بازیگر ابزار صحنه است تا جایی که ارتباط بازیگر و تماشگر را همراه با طراحی نور و صحنه ، قوی تر و درحین سکوت تماشگر را به فکر فرود می برد و اندیشه تماشگر را ققلک می دهد  و حرفهای بسیاری مثل چند بعدی شخصیت و درون مایه آدمها را با ظرافتی نرم گونه به تماشگر منتقل می کند... مثل این است که زمان در همان صحنه ایستاده است وتماشگر دلش نمی خواهد که نمایش تمام بشود . این نمایش محصول فکر و اندیشه وخاص مانی آبادیان است که در کارهای قبلیش هم فانتزی بودن و طنز موقعیت را دنبال می کند و بدون اینکه از طنز سخن بگویید تماشگر را با موقعیت لبخند واز طرفی به فکر وا می دارد و هردو در کنار هم لذت بخش است ...