فرهنگی ، هنری:

شعر و شاعری

1 شهريور 1401 ساعت 13:58

گزارشگر : منیره خسروبیگ

قلب خود من، می زنم،موکب برایت یا حسین
ای آنکه دارم هر چه من،بادا فدایت یا حسین .


قلب خود من، می زنم،موکب برایت یا حسین
ای آنکه دارم هر چه من،بادا فدایت یا حسین 
هستم اگر دور از حرم، دارم به دل بهر تو غم، 
بر چادر ام البنین ،دست توسل می زنم

در کوچه ی دنیا دلم ،گاهی تو‌ را گم می کند
اما برای روضه ات ، قلبم تلاطم می کند 

مانند جابر اربعین، دل تنگ کویت می شود
پروانه ی بی تاب دل، عازم به سویت می شود
من در خیالم زائرِ، صحن و سرای حیدرم 
شرمنده از روی حسن (ع)،در روضه های مادرم

مانند ساقی می نهم، من پرچمت را روی دوش
اهلاً و سهلاً می رسد در موکب عشقت به گوش

طفلی شبیه اصغرت،خوابیده بر دست پدر
این زائر کوچک زند، بر قلب بی تابم شرر

خرما به سر بنشسته است،همچون رقیه دختری
این خادم کوچک ولی دارد به گیسو معجری

تعارف به من او می کند،با خنده ی شیرین رطب
عکس پسر را هم زده ،بر کوله اش ام وهب

مانند زهرا چادری، خاکی به سر دارد ولی
در صحن قلبش دارد او گنجینه ی حب علی 

آتش به قلبم می زند طفلی که گوید الامان 
صوت شهیدان می رسد از هر طرف بر گوش جان:

«ای سید و سالار ما،یابن العلی آماده ایم
یک جان به راهت گر چه ما، فرزند زهرا داده ایم

در انتظار رجعت، و صبح ظهور قائمیم
در لشکر مهدی همه، تحت‌ لِوای قاسمیم»

چشم دلم وا می شود ،ناگه به روی گنبدت 
جام ولایت می چشم ،من از سبوی گنبدت 

تاول زده پای دلم، در این مسیر عاشقی
هستی شما یابن العلی، نعم الامیر عاشقی 

ای قاری قرآن به نیِ، دست منو و دامان تو 
 ای تربتت دار الشفاء، درد منو و درمان تو‌ 

م.حمیدی
​​​​
قطره قطره می‌رویم
سمت دریایی  بزرگ
در مسیری سبز و سرخ
رو به دنیایی بزرگ

می‌رویم و می‌کشیم
نقشه‌ی  پیوند را
روی خاک بی‌قرار
غنچه‌ی لبخند را

در پناه آفتاب
یک به یک جا می‌شویم
با نسیم یا حسین
مثل گل وا می‌شویم

رودها و نخل ها
آسمان ها و زمین 
پا به پامان می دوند
در مسیر اربعین

گوشه گوشه جاری است
رد پای انتظار
می‌رسد از جاده‌ها
 عطر زیبای بهار

معصومه مرادی

الله الرحمن الرحیم 

سر آمده است دوره تنهایی 
پیچیده میان عاشقان غوغایی
این حرکت دسته جمعی سربازان
یعنی که به زودی از سفر می آیی

******
در اینجا خستگی معنا ندارد

کسی از بذل جان پروا ندارد

قلوب مومنین جمع است اینجا

که اینجا«من،خودم،تنها»ندارد

********
حیف است که ما فقط مخاطب باشیم 

 نوریم، که روشنایی شب باشیم

دلسردی و ناامیدی از ما دور است

برخیز که از تبار زینب باشیم!

سارا رمضانی

پیاده روی اربعین

زدم به جاده بی هوا
دلم هواتو کرده باز
اینجاس که معنی نمیده
رنج سفر راه دراز


فرش ستاره زیر پام
بال فرشته روسرم
دلم جلوتر ازمنه
راستی مگه کجا میرم؟


زدم به جاده بی هوا
بارون گرفت یواش یواش
زایر چشمای توام
خودت هوامو داشته باش!


هیشکی تو دنیای خدا
این همه عاشق نداره
با زایرای اربعین
جاده نفس کم میاره


قربون عاشقات برم
که گریه گریه سرخوشن
پای پیاده جون میدن
از شما دس نمی کشن!


یه عمریه شاعرتم
حالا که وقتش رسیده،
می خوام برات شعر بخونم
گریه امونم نمیده!


گریه امون نمیده من
شعرمو شعله ور کنم
شام خرابه رو بگم
قصه ی طشت و سر کنم


زدم به جاده بی هوا
دلم هواتو کرده باز
اینجاس که معنی نمیده
رنج سفر راه دراز

غلامرضا کافی


رنگین کمانی از دل تا کربلا کشیدم
از حنجری بریده چون "ارجعی" شنیدم

دار و ندار دل را از غیر او گسستم
در پای هر عمودی زانو زدم نشستم

هر سو نظاره کردم یک دسته از شهیدان
رد کرده زائران را از زیر دست قرآن 

از باکری نوای اهلاً و سهلاً آمد
با شیر علی که می خواند میر حرم نیامد

محسن کمی جلوتر بی سر،به خون نشسته
سر بند "جُونِ مهدی" بر روی دست بسته

می سوخت مثل ققنوس در شعله زاری از تب
آهسته گریه می کرد بر روضه های زینب

با لهجه ی عراقی می زد به شوق فریاد
بو مهدی مهندس چایِ عراق می داد

چون حاج شیر علی بود مداح این مراسم
در حلقه ی شهیدان می زد به سینه قاسم

پلکی زدم به ناگه دیدم که در حریمم
مهمان لطف زهرا بر سفره ی کریمم

ناگه نسیم سبزی برصحن دل گذرکرد
چون مادرم دوباره سوی حرم نظرکرد

در زیر قُبه خواندم چون نوحه ی جدایی
بر گوش جانم آمد یک مژده ی خدایی

چیزی نمانده دیگر یوسف رسد به کنعان
مهدی میان راه هست با لشکر شهیدان

پلکی زدم دوباره دیدم که خانه هستم
بوی حرم گرفته ست خودکار و هر دو دستم

محبوبه حمیدی 


 


کد مطلب: 26073

آدرس مطلب: https://www.hafezkhabar.ir/note/26073/شعر-شاعری

حافظ خبر
  https://www.hafezkhabar.ir