۰
plusresetminus

آیا می‌توان بدون دین، اخلاقی زیست؟

تاریخ انتشارجمعه ۱۳ فروردين ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۴۶
در این نوشتار، به بررسی تضادهای میان اخلاق و دین پرداخته شده.
آیا می‌توان بدون دین، اخلاقی زیست؟
حافظ خبر - «می‌توان باورمند به هیچ دینی نبود، اما زیستی اخلاقی داشت.» «داشتن دین و مذهب مهم نیست، داشتن انسانیت است که اهمیت دارد.» «بدون باور به جهان آخرت، و صرفا با رعایت اصول اخلاقی نیز می‌توان رستگار شد.»
احتمالا شما نیز همانند من بارها چنین گزاره‌هایی را شنیده‌ باشید. حتی ممکن است خودتان هم چنین اظهارنظرهایی درباره نسبت دین و اخلاق را باور داشته باشید.
یکی از تعاریفی که از مفهوم «اخلاق»ارائه شده، این است: مجموعه‌ای از باورها و رفتارها برای نرساندن رنج غیرلازم به دیگری. این تعریف میان اغلب دین‌ناباوران و قائلان به دین پذیرفته شده است. با این وجود تاریخ خشونت در میان جوامع بشری نشان داده که محل نزاع نه بر سر تعاریف، بلکه از نسبت میان تعاریف نشأت می‌گیرند.
اخلاق و دین دو ساحت جداگانه دارند؛ به این معنا که داشتن هر یک از این دو، متضمن داشتن دیگری نیست. فردی می‌تواند عمیقا باورمند به آموزه‌های یکی از ادیان باشد؛ اما در عین حال پاره‌ای از ممنوعیت‌های اخلاقی را برنتابد. در سوی مقابل نیز می‌توان فردی را یافت که بر رعایت فضایل اخلاقی و دوری از رذایل اخلاقی تأکید بورزد و کاملا بی‌دین، و چه بسا بی‌اعتقاد به همه ادیان باشد. در اینجاست که برقرار کردن یک نسبت مشخص میان آموزه‌های دینی و اخلاقی مهم می‌شود. برای فهم فلسفی از این موضوع نیاز است که چند پیش‌فرض را مطرح کرد:
نخست اینکه اخلاق را نمی‌توان لزوما از دین استخراج کرد. وقتی که دو نفر، یکی باورمند به دین و دیگری بی‌دین می‌نشینند و از «اخلاق سکولار»، یعنی مستقل بودن اصول اخلاقی خارج از چارچوب دین سخن می‌گویند به این معناست که هر دوی آنها به وجود أمری اخلاقی که در هر حال برای بهبود کیفیت زندگی انسان، ثابت و صادق است اتفاق نظر دارند. بد و ناپسند بودن یک أمر، مانند دروغگویی یا خیانت برای هر انسانی یک رذیلت اخلاقی به شمار می‌رود، نه لزوما یک فرد دیندار؛ به این ترتیب می‌توان با استدلال استقرایی دریافت که اخلاق، ورای دین است. دین‌ها همه در بستر اخلاق‌مداری شکل گرفته‌اند؛ بستری که برخاسته از عقلانیت بشر بوده است. بنیان‌گذاران دین، مانند پیامبران  خود نیز به وجود اخلاقی برتر باور داشته‌اند که بنای هر کدام از دین‌ها را نهاده‌اند. در واقع حکم عقل است که اصول اخلاقی را پدید آورده نه حکم دین. هر چند ممکن است در متون دینی برخی از اصول اخلاقی، پررنگ‌تر و برخی کم‌رنگ‌تر جلوه کند؛ در اینجاست که تأویل اهمیت می‌یابد. «تأویل» یکی دیگر از پیش‌فرض‌های ما در این جستار است که در ادامه به آن اشاره می‌شود.
دومین پیش‌فرض این است که فرد معتقد به آموزه‌های دینی اخلاق را مقدّم بر دین بداند. پذیرش تقدّم اخلاق بر دین منشأ معرفت‌شناختی دارد؛ به این معنا که فرد دین‌دار خود را اخلاق‌مدار نیز می‌داند. بنابراین هرگاه که به سراغ صدور یا اجرای یک حکم دینی می‌رود، باید در نظر داشته باشد که مرزهای اجرای آن حکم دینی، محدودیت‌های اخلاقی است. به این ترتیب، تأویل متون مقدس و برداشت‌های گوناگون از احادیث یک نظم و جهت عقلانی به خود می‌گیرند. به عنوان نمونه فرض کنید که اشخاص «الف» و «ب» هر دو مسلمان هستند. شخص الف باور دارد که اخلاق بر ظاهر آیات قرآن تقدم دارد؛ او معتقد است که خداوند بایدها و نبایدها را فراتر از دین، به همه بشریت عطا کرده. او با این اعتقاد که خداوند عادل است، همه ابناء بشری را از هر دین و مذهبی، موجوداتی می‌داند که ظرفیت اخلاقی زیستن را دارند. در مقابل او اما مسلمان دیگری را داریم که می‌گوید همه بایدها و نبایدها را می‌توان از دل نص قرآن و روایت‌ها و احادیث درآورد. شخص «ب»، باور دارد که اصول اخلاقی هر آن چیزی است که به واسطه پیام الهی رسول خداوند به دست ما آدمیان رسیده تا بتوانیم در این دنیا اخلاقی‌تر زندگی کنیم و در آن دنیا رستگار شویم. بنابر منظومه فکری شخص «ب»، آن دسته از اصولی که نیاز به تفسیر و تأویل دارند، باید درون‌دینی مورد تحلیل قرار گیرند. بر این اساس ممکن است گاهی گزاره‌ای از دین به آموزه‌ای در ظاهر دینی ارجاع داده شود، در حالی که با اصول اخلاقی در تضاد است. سخن گفتن از امکان این تضاد، مستنداتی هم دارد. برداشت‌های نادرست از دین در طول تاریخ بشر گواه همین مدعاست.
بنابر این دو پیش‌فرض می‌توان نتیجه گرفت که: 1-منشأ تمام گزاره‌های اخلاقی را نمی‌توان لزما به صورت درون‌دینی یافت. 2-برای دین‌دار بودن، باید ابتدا به جهان‌شمول بودن اخلاق صحه گذاشت و آن وقت به سراغ متون دینی رفت. 3-هرگاه حکمی به نام دین صادر شود که با اصول اخلاقی در تضاد باشد؛ بدان معناست که آن حکم نشأت گرفته از دین نیست؛ بلکه منبع آن برداشتی غیرعقلانی از دین است.
نور افکندن به زوایای تاریک نسبت میان دین و اخلاق، آنچنان دشوار است که قرن‌هاست تاریکی بر آن چیرگی می‌کند. با این حال فیلسوفان اخلاق بر آن هستند که می‌توان رهیافتی برای گذار از این گونه دغدغه‌ها یافت. جدا از فیلسوفان، کم نیستند دین‌مدارانی که آراء و نظراتشان راهگشای این مسأله است.
سلسله نوشتارهای «حدیث عقلانیت»، که از این پس در تارنمای «حافظ خبر» منتشر خواهد شد تلاش دارد از این مقوله شبهه‌زدایی کند. در روزهای واپسین، به بازگویی و تحلیل گفته‌های نواندیشان دینی در این باره خواهیم پرداخت.‌

«سعید دهقانی»
کد مطلب : ۲۳۳۳۷
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما