۰
plusresetminus

آسیب شناسی آموزش در مقطع ابتدایی

تاریخ انتشارسه شنبه ۲ مهر ۱۳۹۲ ساعت ۰۷:۱۴
البته در این زمینه، برخی جوامع گوی سبقت را از دیگران ربوده اند، اما در بعضی از کشورها بخصوص در کشورهای جهان سوم و درحال توسعه، برنامه ریزی ها علاوه بر اینکه مثمرثمر نبوده بلکه باعث شده که همچنان در امر تعلیم و تربیت آشفتگی و سردر گمی ایجاد شود که در آینده آثار مخرب خود را ظاهر می سازد.

از آنجایی که اساس یادگیری فرد در تعلیم و تربیت او به ویژه در آموزش ابتدایی شکل می گیرد، برنامه ریزی در این حوزه در هر کشوری باید طبق سیاست گذاری های بلند مدت و حساب شده و براساس کارشناسی های دقیق صورت گیرد.

در کشور ما ایران، باید گفت که اصل آموزش در دوره ابتدایی که زیر بنای تعلیم وتربیت است متزلزل می باشند و کارشناسان دچار نوعی سردرگمی هستند.

هنگام برنامه ریزی برای آموزش کودکان یک سرزمین، باید بعضی از عوامل از قبیل خانواده و فرهنگ آن ،نوع زندگی، نوع تغذیه، بهداشت فردی واجتماعی و ... نیز در نظر گرفته شود، اما متأسفانه شاهدیم که مسئولین قانونی را یک شبه و بدون در نظرگرفتن فاکتورهای یادگیری در تعلیم وتربیت وضع کرده و به اجرا می گذارند.

در نظام ارزیابی توصیفی که در حال حاضر در مقطع ابتدایی اجرا می شود، آموزش و ارزیابی باید براساس چهار جزء روانشناسی شامل: روانشناسی تفاوت های فردی، روانشناسی شخصیت، روانشناسی بازی و روانشناسی یادگیری تحقق پذیرد.

تسلط مورد نیاز معلمین ابتدایی برای انجام این طرح، با آموزش های کوتاه مدتی که درقالب آموزش ضمن خدمت ارائه می شود، حاصل نمی شود و متأسفانه در حالی که هنوز بسیاری از آموزگاران تسلط کافی بر این شیوۀ آموزشی پیدا نکرده اند، این طرح در حال اجراست.

هنوز در بیشتر مدارس ما شاهدیم که کودکان خود براساس نبوغ خود جلو می روند و به نوآموزان توجه لازم نمیشود که جبران آن درآینده غیرقابل جبران است.

قبلا آموزگاران درمرکز تربیت معلم طی دوره های تخصصی، آموزش های لازم را پیدا می دیدند و تجربه می آموختند، اما امروزه با استفاده از معلمین که درقالب طرح های حق التدریس و یا مربیان نهضت سواد آموزی وارد پایۀ ابتدایی شده اند و آموزش های لازم را ندیده اند، نمی توان یادگیری در کلاس اول و پیش دبستانی را به جلو برد.

از طرفی خانواده نیز که در نظام ارزیابی توصیفی، خود یک اصل به شمار می رود، به طور اصولی نمی داند که کودکان آن طور که خود هستند یادمی گیرند و ترقی می کنند، نه آن طور که خانواده میخواهد!

اگر بخواهیم در پایه ابتدایی، نظامی شکوفا داشته باشیم درمرحله اول باید خانواده را آموزش داده و سطح آگاهی آن را بالا ببریم .

متأسفانه زنگ خطر دور شدن کودکان از فرهنگ اصیل ایرانی- اسلامی و روی آوردن آنها به فرهنگ مصرف گرایی، رقابت های کاذب، رفتارهای نابهنجار اجتماعی، عدم سازگاری با هم سالانف راحت طلبی و حتی دین گریزی و ... در سال های اخیر در مدارس به صدا درآمده است، که این مسائل توجه بیشتر خانواده ها به اصول تربیتی را می طلبد.
 
هم چنین سیستم آموزشی ما به دلیل وجود مسئله ای به نام کنکور، به سمتی سوق یافته است که توجهات معلمین و خانواده ها به سمت مقاطع بالاتر تحصیلی جلب شده است، در حالی که فراموش شده است قاعده هرم آموزش را نوآموزان پایه ابتدایی تشکیل می دهند و در صورتی که خشت اول کج بنا نهاده شود، دیوار آموزش کودکان کج بالا خواهد رفت.

حال چه باید کرد:

1- عامل اصلی ورود آموزگاران به مقطع ابتدایی و به ویژه پایه اول باید علاقه و انگیزه باشد نه امرار معاش و مجرای ورودی این افراد علاقه مند نیز باید مراکز تربیت معلم باشد نه اینکه افراد از رشته های مختلف جذب شوند و سپس در دوره های کوتاه مدت آموزش ببینند. هم چنین امکانات و امتیازهای بیشتری برای جذب نخبگان تعلیم و تربیت به این مقطع در نظر گرفته شود.


2- مقابله با تهاجم فرهنگی که از سوی بیگانگان بر خانواده و فرهنگ آن سایه افکنده است.

3- امروزه کودکان در سنین قبل از دبستان درگیر بازی های رایانه ای، گوشی موبایل، کلاس های زبان وموسیقی وغیره هستند و دیگر مجالی برای یادگیری اساسی ندارند و این مسئله باعث شده است در کلاس دچار نوعی خستگی و بعضأ دچار پرخاشگری می شوند که باید هم مربیان و هم خانواده ها در این زمینه اطلاعات کافی داشته باشند.

4- به فرموده امام علی (ع): چه بسا استعدادهایی که در فقر و تنگدستی ظهور کند ولی در ناز ونعمت پژمرده شود و از بین برود. والدین باید توجه داشته باشند که امکاناتی که بیش از حد و بدون حساب برای کودکان فراهم می سازند، نمی تواند تضمینی برای پیشرفت آنها در آینده باشد، پس باید در این زمینه حساب شده حرکت کرد و اجاز ندهند کودکان تمام اختیارات را از والدین بگیرند.

5- کودکانی که پدر و مادرشان هردو شاغل هستد و نمی توانند به اندازه لازم برای کودک خود وقت بگذارند و بر اجرای آموزش کودک خود نظارت زیادی داشته باشند، شناسایی شوند و در صورت نیاز آموزش های لازم را به والدین آنها ارائه شود.

6-والدین به شکل ظاهری محل آموزش کودک خود نگاه نکنند و همه چیز را به عهده آموزشگاه قرار ندهد و به حساب اینکه" همین که فرزندمان فقط چند ساعتی در خانه نباشد تا نفس راحتی بکشیم!" کودکان خود را رها نکنند و به یاد داشته باشند که باید برای کودکان وقت گذاشت.

7-مسئولین آموزش ابتدایی خود را در اتاق کار خود حبس نکنند در قالب گروه های آموزشی و بازرسی در مدارس حاضر شده، از پیچ و خم مسئله آموزش اطلاع پیدا کنند و از آموزگارانی که سال ها گچ خورده اند در این زمینه استفاده شود تا تجربیات آنها را به دیگران منتقل نمایند که این امر باعث پیشرفت در زمینه یادگیری می شود.

8-آموزگاران باید تفاوت های فردی نوآموزان را در نظر بگیرند و آنان را که دچار بعضی اختلالات یادگیری هستند را به حال خود رها نکنند، در نظر داشته باشند که دوره هتک حرمت کودکان تمام شده و باید با تشویق و ترغیب و تنبیه آگاهانه در زمان یادگیری آنها را به محیط کلاس علاقه مند نمود و به شخصیت و فرهنگ آنها احترام گذاشت.

9-چنانچه آموزش های خانواده به طور مستمر، هر ماه در شیفت مخالف از سوی آموزشگاه برگزار شود می تواند موجب همکاری و هماهنگی بیشتر بین معلم و خانواده باشد تا کودکان بتوانند در زمینه تعلیم وتربیت پیشرفت نمایند.

به امید آن روز که با آموزش درست بنا به توصیه اولیا تعلیم وتربیت و فرهنگ غنی اسلامی و با دلسوزی و علاقه مندی مربیان شاهد سربلندی فرزندان کشور عزیزمان، ایران باشیم.

اسماعیل اسماعیلی
فرهنگی بازنشسته
کد مطلب : ۴۵۷۴
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما