هرازگاهی اخباری میشنویم از تلاشهای اصلاحطلبان برای جذب اصولگرایان؛ از ناطق گرفته تا لاریجانی؛ سؤال اینجاست که واقعاً چرا اصلاحطلبان بدنبال یارگیری از اردوگاه اصولگرایان هستند؟ آیا آنان چهرهای که بتوانند به آن امید ببندند، ندارند؟
شاهکار تخریب رسانهای این جریان، مواجهه با شخص هاشمی رفسنجانی در انتخابات مجلس ششم شورای اسلامی است. اصلاحطلبان که بیمحابا بر اسب قدرت تاخت میزدند، چشم دیدن حتی هاشمی رفسنجانی را نیز در مجلس ششم نداشتند؛ تخریب وسیع علیه وی از ماهها پیش از انتخابات با شدت تمام آغاز شد و این تخریب تا حدی پیش رفت که روی بسیاری از تخریب گران را سفید کرده بود. اتهامات متعدد به هاشمی در مطالب متعدد روزنامهها و کتابها و «عالیجناب سرخپوش» خواندن وی، تنها گوشهای از سیل اتهاماتی بود که اصلاحطلبان نثار آیتالله هاشمی کردند.
انتخابات ریاست جمهوری سال 92 یکی دیگر از سالهایی بود که بازهم اصلاحطلبان شکست خود در انتخابات را قطعی دیدند؛ ازاینرو با فشار فراوان سعی کردند دکتر عارف را از گردونه رقابت در انتخابات کنار بکشانند. عارف اما در برابر فشارها تا روزهای آخر مقاومت کرد. بالاخره اما با فشار فراوان عارف هم مجبور به کنارهگیری شد؛ دلیل هم مشخص است: اگر عارف شانس پیروزی در انتخابات را داشت، هیچگاه – تأکید میشود که هیچگاه – اصلاحطلبان او را مجبور به کنارهگیری نمیکردند؛ یعنی هیچ عقل سلیمی نمیپذیرفت که اصلاحطلبان مهرهای را که نسبت به تمام نامزدها برخاسته از جریان اصلاحطلبی است و کوچکترین احتمال پیروزی دارد چنین با فشار رسانهای عظیم مجبور به کنارهگیری کنند؛ اصلاحطلبان یقین داشتند که پیروز انتخابات، نامزد اصلاحطلبان نخواهد بود.
رسانههای اصلاحات مدام بر طبل حمایت از ناطق و پرچمداری ناطق برای اصلاحطلبان میکوبیدند و طوری در رسانههای خود منعکس میکردند که گویی ناطق رهبر اصلاحات است؛ البته از سوی دیگر ناطق نوری نیز واکنشی به این تیتر زدنهای درشت از خود در رسانههای اصلاحات نشان نداد. شرایط بهگونهای پیش رفت که دامی که اصلاحطلبان برای ناطق پهن کرده بودند – و البته هماکنون نیز به دنبال آن هستند – کیهان را بر آن داشت تا در یادداشتی محترمانه این نکته را به ناطق متذکر شوند که «جناب ناطق! بهیقین جریان یادشده را میشناسید، و از کینهتوزی آنان علیه اسلام و انقلاب و نظام و امام (ره) در جریان فتنه آمریکایی - اسرائیلی 88 باخبرید، ازاینروی و با توجه به سوابق اسلامی و انقلابی حضرتعالی نمیتوان باور کرد تابلوی «اصلاحات»! را که این جریان روی دکه حزبی خود برافراشته است، باور کرده باشید! و بیتردید، باورها و داشتههای دینی جنابعالی به شما اجازه نمیدهد برای معرفی سران و عوامل اصلی این جریان - و نه همه اصلاحطلبان - از واژهای غیر از «وطنفروش» و «مفسد فیالارض»! استفاده کنید. اگر چنین است - که هست و باید باشد-تعجبآور و صدالبته تأسفآور نیز هست که این روزها به جریان یادشده نزدیک شدهاید! و یا دستکم اینکه با آنان مرزبندی مشخص ندارید، تا آنجا که جریان مورداشاره، همهجا در رسانهها و محافل و مصاحبهها و اظهارنظرها جناب ناطق را در جبهه خود تعریف میکنند و حضرت ایشان نیز نهفقط در مقابل این ادعا کمترین عکسالعملی نشان نمیدهد، بلکه با اظهارات و مواضع چندساله - و مخصوصاً چندماهه - اخیر خود، ادعای آنان را تائید نیز میکند!» (کیهان، 7 اسفند 92)
پس واقعاً چرا اصلاحطلبان به دنبال این هستند که به لاریجانی نیز نزدیک شوند؛ البته آنان این را خوب میدانند که لاریجانی بسیار باهوشتر و بسیار انقلابیتر از آن است که خام ادعاها و وعدههای پوچ اصلاحطلبان شود؛ ازاینرو در گام اول تلاش خود را بر این موضوع خواهند گذاشت که لاریجانی را از بدنه اصولگرایان جدا کرده و او را بهعنوان ائتلاف با دولت وارد انتخابات مجلس دهم کنند و بعد هم خود نیز در لوای نزدیکی با دولت و لاریجانی، از این نمد کلاهی برای خود ببافند.