نهضت مشروطيت شاهد ظهور و سقوط سه دوره مجلس، سه پادشاه قاجار و حدود 30 دولت بود. اين نهضت گرچه به سلسله يكصدوسي ساله قاجار خاتمه بخشيد ولي كودتاي رضاخان نيز تير خلاصي بر پيكره نيمهجان آن در سال پاياني قرن دوازدهم هجري شمسي محسوب ميشد.
شكي نيست كه نارضايتي عميق جامعه ايران در سالهاي حكومت قاجار، ريشه اصلي اعتراضات مردمي عليه دولت و زمينهساز شكلگيري نهضت مشروطيت بود. به عبارت ديگر هرج و مرج و فساد در دستگاه اداري، تهي شدن خزانه مملكت بر اثر اسراف و ولخرجيهاي شاهان و درباريان، انجام مسافرتهاي مكرر و غير ضروري مظفرالدينشاه به «فرنگ»1 از طريق دريافت وام با شرايط سنگين از دولتهاي بيگانه و تحميل مالياتهاي كمرشكن بر مردم، قحطي فزاينده در تهران و شهرستانها، تسلط روز افزون بيگانگان بر كشور، افزايش بهاي ارزاق عمومي، ظلم و تعدي مأموران قاجاري نسبت به مردم، بي حرمتي به مراجع تقليد و زير پا نهادن احكام اسلامي، بحران مالي و سقوط اقتصادي كشور و اعطاي امتيازات گوناگون به قدرتهاي استعماري، ريشههاي انقلاب مشروطيت بودند.