نشست تخصصی «مسئله مسکن و معیشت؛ آمایش سرزمینی و گذار از چالشها» با حضور پژوهشگران و صاحبنظران حوزه معماری و شهرسازی به همت موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) واحد شیراز برگزار شد.
به گزارش حافظ خبر، در این نشست، عباس جهانبخش عضو هیأت علمی دانشگاه هنر اصفهان و عضو ستاد راهبردی معماری و شهرسازی مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، به تبیین ابعاد نظری مفاهیم «تربیت»، «صنعت»، «تصویر» و «آمایش سرزمین» پرداخت.
این عضو هیات علمی دانشگاه همچنین اظهار کرد: که با توجه به محدودیت زمان، بررسی امکانسنجیها و نمونههای اجرایی به جلسات بعدی موکول خواهد شد و منابع و اسلایدهای تکمیلی نیز در دسترس شرکتکنندگان قرار میگیرد.
وی در تشریح مباحث «طبیعت و سلامت» تأکید کرد که در میراث فکری شیعه و ادبیات جهانی، فضا بهعنوان «ظرف زندگی» شناخته میشود؛ فضایی که کیفیت زیست انسان را تسهیل یا تضعیف میکند.
جهانبخش با اشاره به دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی در اخلاق ناصری گفت: طبیعت و صنعت دو ساحت مکملاند؛ طبیعت محیط اصیل و صنعت محیط مصنوع است. هرگاه هماهنگی میان این دو از میان برود، محیط مصنوع فرسوده میشود و به ناچار به طبیعت بازمیگردد.
وی در ادامه به نمونههای معماری شرق آسیا اشاره کرد و توضیح داد که تمرکز این فرهنگ بر آرامش و حضور ذهن در لحظه باعث شده است که حتی طراحی مسیرهای پیادهروی، افراد را به تمرکز وادار کند.
او عنوان کرد: این فضاها چنان طراحی شدهاند که اگر فرد تمرکز نداشته باشد، ممکن است دچار لغزش یا خطا شود؛ بنابراین محیط خود نقش تربیتی ایفا میکند.
جهانبخش تغییر ارزشهای فرهنگی را عاملی تعیینکننده در معماری دانست و ادامه داد: وقتی فرهنگ مسلط، کارایی اقتصادی را بر آرامش و حضور ذهن ترجیح میدهد، معماری نیز به سمت فضاهایی میرود که انسان حتی هنگام راهرفتن یا نوشیدن نیز باید درگیر تولید درآمد باشد و انتقال الگوهای معماری شرق آسیا به چنین فرهنگی، نتیجهای جز آسیب و ناکارآمدی ندارد.
او تأکید کرد که معماری و شهرسازی پیش از هر اقدام باید از «فرهنگ بالادست» الگوی مطلوب زندگی را بپرسند تا طراحی در راستای تحقق طبیعی آن الگو قرار گیرد.
تبیین دو رویکرد اصلی آمایش سرزمین
جهانبخش در بخش دوم سخنان خود، دو رویکرد غالب در آمایش سرزمین را تشریح کرد:۱. آمایش مبتنی بر تفکیک کاربریها و صرفه مقیاس، ۲. آمایش مبتنی بر ادغام کاربریهای ناهمگون
وی رویکرد اول را مبتنی بر تجمیع کاربریهای مشابه دانست و گفت: در این الگو، شهرکهای صنعتی، کشتوصنعتها، دامشهرها و مجموعههای بزرگ فرهنگی و فراغتی شکل میگیرند و سپس برای خدماترسانی به این تجمیعها، ناچار باید شبکههای حملونقل گسترده مانند مترو و تراموا ایجاد شود.
به گفته او، در رویکرد دوم، کاربریهای متفاوت در کنار هم قرار میگیرند؛ بهگونهای که واحدهای مسکونی میتوانند بخشهایی از خدمات سلامت، آموزش، فراغت، کشاورزی خانگی و صنایع خرد را در خود جای دهند.
جهانبخش با اشاره به نقدهای تاریخی علیه الگوی تجمیع گفت: متفکران مارکسیست تمرکز کار در کارخانه را عامل شیءشدگی انسان میدانستند؛ همانگونه که در فیلمهای چارلی چاپلین به تصویر کشیده شده است.
وی همچنین به دیدگاههای جیم هوس، منتقد شهرسازی آمریکا، و کریستوفر الکساندر اشاره کرد و افزود: بر خلاف ادعای معماران مدرن، تفکیک شدید کاربریها موجب افول حیات شهری شده است و الکساندر معتقد بود که محیط طبیعی و مصنوع باید مانند انگشتان در هم نفوذ کنند.
نمونههای میدانی و نقد سیاستهای تجمیع
جهانبخش نمونههایی از پیوند طبیعت و شهر در ایران را یادآور شد و از جمله به شهرهای یزد و اسلامیه فردوس اشاره کرد که در آنها باغها و فضاهای سبز در بافت شهری حضور پررنگی دارند.
وی افزود: با وجود اینکه در شهرهایی مانند قم و اصفهان بهطور متوسط برای هر شهروند بیست متر مربع فضای سبز تعریف شده، این فضا عمدتاً بهصورت متمرکز و سازمانی ایجاد شده و مشارکت مردمی در آن کم بوده است.
وی با انتقاد از سیاست ساخت پارکهای عظیم و متمرکز گفت: در قم سالانه بیش از بیست میلیون مترمکعب آب شرب برای آبیاری فضای سبز متمرکز مصرف میشود. در حالیکه اگر بخشی از این فضاها در خانهها و محلات توزیع میشد، هم هزینهها کاهش مییافت و هم مشارکت و بهرهوری شهری افزایش پیدا میکرد.
وی تأکید کرد: یکی از نقدهای اصلی به آمایش سرزمین مبتنی بر تجمیع این است که بهجای فعالکردن مردم در تولید فضا و طبیعت، همه چیز را در نقاط محدود متمرکز میکند و هزینههای سنگین ایجاد میکند.