۰
plusresetminus
حافظ راز؛

دمی با حافظ جان

غزلی از حافظ
تاریخ انتشاريکشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۱۲
بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
دمی با حافظ جان
بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد

باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد

طوطی ای را به خیال شکری دل خوش بود

ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد

قرة العین من آن میوه دل یادش باد

که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد

ساروان بار من افتاد خدا را مددی

که امید کرمم همره این محمل کرد

روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار

چرخ فیروزه طربخانه از این کهگل کرد

آه و فریاد که از چشم حسود مه چرخ

در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد

نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ

چه کنم بازی ایام مرا غافل کرد
گزارشگر : منیره خسروبیگ
کد مطلب : ۲۴۸۲۰
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما