۰
plusresetminus
حافظ راز

دمی با حافظ جان

غزلی از حافظ
مولف : منیره خسروبیگ
تاریخ انتشارجمعه ۲۷ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۱۴
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد حالتی رفت که محراب به فریاد آمد.
دمی با حافظ جان
دلبر ماست که با حسن خدا داد آمد

در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد

از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار
کآن تحمّل که تو دیدی همه بر باد آمد

باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند
موسم عاشقی و کار به بنیاد آمد

بوی بهبود ز اوضاع جهان می شنوم
شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد

ای عروس هنر از بخت شکایت منما
حجله حسن بیارای که داماد آمد

دلفریبان نباتی همه زیور بستند
دلبر ماست که با حسن خداداد آمد

زیر بارند درختان که تعلّق دارند
ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد

مطرب از گفته حافظ غزلی نغز بخوان
تا بگویم که ز عهد طربم یاد آمد
مولف : منیره خسروبیگ
کد مطلب : ۲۵۰۲۴
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما