۰
plusresetminus
عاشورا غیر از درس عبرت نیز دارد!

عبرت هایی که بی توجهی به آنها موجب تکرار فاجعه «کربلا» خواهد شد

تاریخ انتشارجمعه ۱ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۱۹:۳۱
مقام معظم رهبری عبرت‌هایی از مدرسه‌ی عاشورا را تبیین نموده و ترازی جدید از درس ها و الهامات این واقعه به ثبت رسانده اند؛ عبرت هایی که بی توجهی به آنها می تواند منجر به تکرار واقعه ناگوار کربلا شود.
عبرت های عاشورا
عبرت های عاشورا
حافظ نیوز/ بر خلاف تصور عموم، واقعه عاشورا محصور به یک زمان خاص نبوده و نیست و و جای جای زندگی بشری عرصه آزمون و تقابل یزیدیان و حسینیان زمان است. مقام معظم رهبری نیز در همین راستا با اندیشه‌ای ژرف درس‌ها، پیام‌ها و عبرت‌هایی از مدرسه‌ی عاشورا مطرح و تبیین نموده و ترازی جدید از درس ها و الهامات این واقعه به ثبت رسانده اند؛ عبرت هایی که بی توجهی به آنها می تواند منجر به تکرار واقعه ناگوار کربلا شود.
در این نوشتار، سعی داریم به تحلیل حماسه حسینی از دیدگاه رهبر انقلاب بپردازیم:
در مباحث مربوط به عاشورا سه بحث عمده وجود دارد: یکی بحث علل و انگیزه‌های قیام امام حسین علیه‌السلام است... بحث دوم بحث درس‌های عاشورا است و بحث سوم درباره عبرت‌های عاشوراست و بحث عبرت‌های عاشورا مخصوص زمانی است که اسلام حاکمیت داشته باشد. حداقل این است که بگوییم عمده‌ی این بحث مخصوص به این زمان است، یعنی زمان ما و کشور ما، که عبرت بگیریم.
در بخش پیدایش حادثه‌ی عاشورا، چرایی رخداد حادثه مهم است. جا دارد اگر ملت اسلام فکر کند که چرا پنجاه سال بعد از وفات پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله کار کشور اسلامی به جایی رسیده باشد که همین مردم مسلمان، از وزیرشان، امیرشان، سردارشان، عالمشان، قاضی شان و قاری شان در کوفه و کربلا جمع بشوند و جگر گوشه‌ی همین پیغمبر(ص) را با آن وضع فجیع به خاک و خون بکشند!؟ آدم باید به فکر فرو برود که چرا این طور شد؟ این مسأله انسان را نگران می‌کند. مگر ما از جامعه‌ی زمان پیغمبر و امیرالمؤمنین قرص‌تر و محکم‌تریم؟ چه کار کنیم که آن طور نشود؟
در عبرت‌های عاشورا سخن از ارتجاع جامعه است، سخن از انحرافی است که هدف بعثت را از میان می‌برد، سخن از سرنوشتی است که به سراغ همه‌ی ادیان گذشته و پیامبران آمد و کتاب آنها را تحریف و آئین آنها را بی‌خاصیت و بلکه در جهت اهداف دشمنان نبوّت قرار داد. سخن از خطری است که قرآن از آن چنین یاد می‌کند: محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نیست مگر رسول و پیامبری. پیش از او نیز پیامبرانی بودند. آیا اگر او درگذشت یا شهید شد شما به عقب برگشته و به جاهلیت خود رجوع می‌کنید؟ هر که از مسیر برگردد به خدا ضرر نخواهد رسانید. خداوند جزای نیک به شاکران عطا خواهد کرد. سخن از سقوط ارزش‌هاست، سخن از گردابی است که همه چیز را به کام خود فرو می‌برد و فرزندان راستین انقلاب را به قتلگاه می‌برد. “وقتی خواص طرفدار حق در یک جامعه ـ با اکثریت قاطعشان ـ آنچنان می‌شوند که دنیای خودشان برایشان اهمیت پیدا می‌کند، از ترس جان، از ترس از دست دادن مال و از دست دادن مقام و پست، از ترس منفور شدن و تنهاماندن، حاضر می‌شوند حاکمیت باطل را قبول بکنند و در مقابل
ر عبرت‌های عاشورا سخن از ارتجاع جامعه است، سخن از انحرافی است که هدف بعثت را از میان می‌برد
باطل نمی‌ایستند و از حق طرفداری نمی‌کنند و جانشان را به خطر نمی‌اندازند ـ وقتی این طور شد ـ اوّلش با شهادت حسین بن علی با آن وضع آغار می‌شود، آخرش هم به بنی‌امیه و شاخه‌ی مروانی و بعد بنی عباس و بعد از بنی عباس هم، سلسله‌ی سلاطین در دنیای اسلام تا امروز می‌رسد.“
از دیدگاه مقام معظم رهبری معیار تمایز خواص از عوام، بصیرت است. آنچه سبب می‌شود انسان در این تقسیم‌بندی جزو خواص قرار بگیرد، روشن‌بینی، روشن‌دلی و بصیرت است. اگر این نبود جزو عوام خواهد بود: “نمی‌گویم جزو عوام نباشید یعنی باید حتماً بروید تحصیلات عالیه بکنید. نه! عوام بودن، دست من و شماست. باید مواظب باشیم عوام نباشیم، یعنی هر کاری می‌کنیم از روی بصیرت باشد. آن کسی که از روی بصیرت کار نمی‌کند عوام است. پس اوّل ببینید جزو آن گروه عوامید یا نه. اگر جزو گروه عوامید به سرعت خودتان را از گروه عوام خارج کنید. سعی کنید قدرت تحلیل پیدا کنید، تشخیص بدهید، معرفت پیدا کنید.“

و اما ماجراهای بعد از رحلت پیامبر
چه شد که در این پنجاه سال جامعه‌ی اسلامی از آن حالت به این حالت برگشت؟ همه‌ی قضایا، از هفت، هشت سال بعد از رحلت پیغمبر شروع شد. اوّلش هم از اینجا شروع شد که گفتند: نمی‌شود که سابقه‌دارهای اسلام ـ کسانی که جنگ‌های زمان پیغمبر(ص) را کردند، صحابه و یاران پیغمبر(ص) ـ با مردم دیگر یکسان باشند! این‌ها باید یک امتیازاتی داشته باشند! به این‌ها امتیازات داده شد ـ امتیازات مالی از بیت المال ـ این، خشت اوّل بود. حرکت‌های انحرافی این طوری است، از نقطه‌ی کمی آغاز می‌شود، بعداً همین‌طور هر قدمی، قدم بعدی را سرعت بیشتری می‌بخشد. انحراف‌ها از همین جا شروع شد تا به دوران عثمان رسید ـ اواسط دوران عثمان ـ در دوران خلیفه‌ی سوّم، وضعیت این گونه شد که برجستگان صحابه‌ی پیغمبر، جزو بزرگ‌ترین سرمایه‌دارهای زمان خودشان شدند! توجه می‌کنید! یعنی همین صحابه‌ی عالی مقام که اسم‌هایشان معروف است ـ طلحه، زبیر، سعدبن ابی وقاص و امثال آنها ـ از بزرگان که هر کدامشان یک کتاب قطور سابقه‌ی افتخارات در بدر و حنین و جاهای دیگر داشتند، این‌ها جزو سرمایه‌دارهای درجه اوّل اسلام شدند.»

عوامل سقوط خواص و عوام
مهم‌ترین مطلب در عبرت‌ها شناخت عوامل سقوط و لغزش خواص است. با توجه به جایگاه آنها در میان مردم، لغزش آنها سبب لغزش عوام خواهد شد. مقام معظم رهبری رؤس این عوامل را در چند چیز معرفی نمایند:
1ـ دور شدن از یاد خدا و پیروی از شهوات
«ما باید بفهمیم بر سر آن جامعه چه بلایی آمد که سر بریده حسین بن علی علیه‌السلام ـ آقازاده‌ی اوّل شخص دنیای اسلام و پسر خلیفه‌ی مسلمین، پسر علی بن ابی طالب ـ در همان شهری که پدر او بر مسند خلافت می‌نشسته است، گردانده بشود و آب از آب تکان نخورد! از همان شهر افرادی به کربلا بیایند، او و اصحابش را با لب تشنه به شهادت برسانند و حرم امیرالمؤمنین
چه شد که در این پنجاه سال جامعه‌ی اسلامی از آن حالت به این حالت برگشت؟ همه‌ی قضایا، از هفت، هشت سال بعد از رحلت پیغمبر شروع شد
را به اسارت بگیرند! در این زمینه حرف زیاد است من یک آیه از قرآن را در پاسخ به این سؤال مطرح می‌کنم. قرآن جواب ما را داده است. آن درد را قرآن به مسلمین معرفی می‌کند. آن آیه این است که می‌فرماید: «فَخلف من بعد هم خلف اضاعُوا الصلوة و اتّبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا» عوامل اصلی این گمراهی و انحراف عمومی دو چیز است: یکی دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است فراموش کردن خدا و معنویت، حساب معنویت را از زندگی جدا کردن، توجّه و ذکر و دعا و توسّل و طلب از خدای متعال و توکل به خدا و محاسبات خدایی را از زندگی کنار گذاشتن و دوم «واتّبعوا الشهوات» دنبال شهوت‌رانی‌ها رفتن، دنبال هوس‌ها رفتن و در یک جمله دنیاطلبی، به فکر جمع‌آوری ثروت، مال و التذاد به شهوات دنیا افتادن. این‌ها را اصل دانستن و آرمان‌ها را فراموش کردن.»
2- دنیاطلبی
«یکی از چیزهایی که عامل اصلی چنین قضیه‌ای شد، این بود که رواج دنیاطلبی و فساد و فحشا، غیرت دینی و حساسیت مسؤولیت ایمان را گرفت. این که ما روی مسأله‌ی فساد و فحشا و مبارزه و نهی از منکر و این چیزها تکیه می‌کنیم، علت عمده‌اش این است که جامعه را تخدیر می‌کند. همان مدینه‌ای که اوّلین پایگاه تشکیل حکومت اسلامی بود بعد از اندک مدتی، به مرکز بهترین موسیقیدان‌ها و آوازه‌خوان‌ها و معروف‌ترین رقاص‌ها تبدیل می‌شود، تاجایی که وقتی در دربار شام می‌خواستند بهترین مغنیان را خبر بکنند، از مدینه آوازه‌خوان و نوازنده می‌آوردند.“
3- بی‌تفاوتی پیروان حق
بی‌توجهی و بی‌تفاوتی پیروان حق نسبت به سرنوشت دنیای اسلام را عامل دیگر معرفی می‌فرمایند: «عامل دیگری که وضع را به آنجا رسانید و انسان در زندگی ائمه علیه‌السلام این معنا را مشاهده می‌کند، این بود که پیروان حق که ستون‌های آن اساس واقعی بنای ولایت و تشیع محسوب می‌شدند، از سرنوشت دنیای اسلام اعراض کردند و نسبت به آن، بی‌توجه شدند و به سرنوشت دنیای اسلام، اهمیت نمی‌دادند. بعضی‌ها، مدتی مقداری تحمّس و شور نشان دادند که حکام سخت‌گیری کردند، مثل قضیه‌ی هجوم به مدینه در زمان یزید که این‌ها علیه یزید سر و صدایی به راه انداختند، او هم آدم ظالمی را فرستاد و این‌ها را قتل عام کرد. این گروه هم، همه چیز را به کلی کنار گذاشتند و مسائل را فراموش کردند... کار دو جناح حق و باطل که با هم مبارزه می‌کنند و به یکدیگر ضربه می‌زنند، بدیهی است. همچنان که جناح حق به باطل ضربه می‌زند. باطل هم به حق ضربه می‌زند، این ضربه تبادل پیدا می‌کند و آن وقتی سرنوشت معلوم می‌شود که یکی از این دو جناح خسته شود و هر که زودتر خسته شد، او شکست را قبول کرده است.»
4ـ ترس
یکی از عوامل بازگشت انسان‌های ضعیف از مسیر حق ترس است. در واقعه‌ی کربلا همین عامل سبب شد که مسلم بن عقیل در کوفه تنها بماند. رهبر معظم انقلاب می‌فرماید: “کاری که ابن زیاد کرد، یک عده از همین خواص را بین مردم فرستاد که مردم را بترسانند، مادرها و پدرها
این که ما روی مسأله‌ی فساد و فحشا و مبارزه و نهی از منکر و این چیزها تکیه می‌کنیم، علت عمده‌اش این است که جامعه را تخدیر می‌کند
را، تا بگویند با چه کسی می‌جنگید؟ چرا می‌جنگید؟ برگردید، پدرتان را در می‌آورند، این‌ها یزیدند، این‌ها ابن زیادند، این‌ها بنی‌امیه‌اند و این‌ها چه دارند، پول دارند، شمشیر دارند، تازیانه دارند، ولی آنها چیزی ندارند. مردم را ترساندند، به مرور همه متفرق شدند. آخر شب، وقت نماز عشا، هیچ‌کس همراه حضرت مسلم نبود، هیچ‌کس!“
و سرانجام برای جلوگیری از تکرار تاریخ و از دست ندادن فرصت‌ها همواره باید عبرت‌گیری از کربلا برای فرزندان انقلاب درس اوّل باشد و هشدار رهبری مورد توجه: وقتی امام حسین علیه‌السلام کشته شد، وقتی فرزند پیغمبر از دست رفت، وقتی فاجعه اتفاق افتاد، وقتی حرکت تاریخ به سمت سراشیب آغاز شد، دیگر چه فائده؟... اگر خواص در هنگام خودش، کاری را که لازم است، تشخیص دادند و عمل کردند، تاریخ نجات پیدا می‌کند و حسین بن علی‌ها به کربلا کشانده نمی‌شوند. اگر خواص بد فهمیدند، دیر فهمیدند، یا نفهمیدند و با هم اختلاف کردند... معلوم است که در تاریخ کربلا تکرار خواهد شد.

نقش خواص در پیدایش حادثه‌ی کربلا
در تاریخ اسلام بدترین شکل عملکرد خواص را در حادثه‌ی عاشورا مشاهده می‌کنیم. آنها پس از مرگ معاویه، با علم به اینکه یزید لیاقت رهبری جامعه‌ی اسلامی را ندارد، از امام حسین علیه‌السلام برای بیعت دعوت کردند به کوفه بیاید تا در رکاب آن حضرت با یزیدیان نبرد کنند. در مرحله نخست به کمک آنها گروه زیادی از مردم کوفه با نماینده‌ی آن حضرت، مسلم بن عقیل، بیعت کردند. اما در پی توطئه‌های بنی‌امیه و احساس خطر از جانب شام و ترس و وحشتی که عبیداللّه‌ زیاد به وجود آورد، صحنه را ترک کردند. رهبر معظم انقلاب در توضیح گوشه‌ای از عملکرد خواص در این برهه‌ی حساس از تاریخ اسلام چنین می‌فرماید: “خوب، چرا چنین شد؟! من که نگاه می‌کنم، می‌بینم خواص مقصرند! همین خواص طرفدار حق مقصرند! بعضی از این خواص طرفدار حق، در نهایت بدی عمل کردند! مثل شریح قاضی! شریح که جزو بنی‌امیه نبود. کسی بود که می‌فهمید حق باکیست! می‌فهمید اوضاع از چه قرار است! وقتی هانی بن عروة را به زندان انداختند و سر و رویش را مجروح کردند، سربازان و افراد قبیله‌اش اطراف قصر عبید اللّه‌ زیاد را گرفتند. ابن زیاد ترسید! آنها می‌گفتند که هانی را کشتید. ابن زیاد به شریح قاضی گفت: برو ببین هانی زنده است، برو به این‌ها بگو زنده است. شریح آمد، دید که هانی بن عروة زنده است، اما مجروح است. هانی بن عروة گفت: ای مسلمان‌ها، این چه وضعی است!(خطاب به شریح) پس قوم من چه شدند؟ مردند؟ چرا سراغ من نیامدند؟ چرا نمی‌آیند مرا از این‌جا نجات بدهند؟! شریح قاضی گفت: می‌خواستم بروم و این حرف‌های هانی را به همین کسانی که اطراف دارالاماره را گرفته‌اند، بگویم، اما افسوس که جاسوس عبید اللّه‌، آنجا ایستاده بود! جرأت نکردم یعنی چه؟ یعنی همین که ما می‌گوییم ترجیح دنیا بر دین. شاید اگر شریح، همین یک کار را انجام می‌داد، تاریخ عوض می‌شد“
کوتاهی خواص سبب
کوتاهی خواص سبب شد که تاریخ به نفع بنی‌امیه رقم بخورد
شد که تاریخ به نفع بنی‌امیه رقم بخورد. حرکت نابجای آنها به خاطر ترجیح دنیا بر دین و ترس از کشته‌شدن موجب شهادت مسلم بن عقیل گردید: “اگر خواص مسلم را تنها نمی‌گذاشتند مثلاً صد نفر می‌شدند، این صد نفر اطراف مسلم را می‌گرفتند، به خانه‌ی یکی از آنها می‌آمدند و می‌ایستادند، دفاع می‌کردند، مسلم تنها هم که بود وقتی می‌خواستند او را دستگیر کنند، چندین ساعت طول کشید! چندین بار حمله کردند مسلم به تنهایی همه‌ی سربازان ابن زیاد را ـ همان عده‌ای که آمده بودند ـ پس زد اگر صد نفر مرد با او بودند، مگر می‌توانستند او را بگیرند؟! باز هم اطرافشان جمع می‌شدند. “به همین جهت است که حادثه‌ی عاشورا، دست‌مایه و ملقمه‌ای از عملکرد خواص تلقی می‌گردد، چنان که امام حسین علیه‌السلام در مصاحبه‌ها، بیانیه‌ها و خطابه‌های بین راه از مکه تا کربلا، به این نکات اشاره فرموده و پس از مشخص شدن کامل وضعیت، مسؤولیت امر را متوجه خواص ساخته است.

انقلاب اسلامی ایران و عبرت‌های عاشورا
هر تحلیل‌گر منصفی در ریشه‌یابی انقلاب اسلامی ایران، عنصر فرهنگ دینی را اگر تنها انگیزه انقلاب مردم ایران معرّفی نکند، حداقل اساسی‌ترین و پررنگ‌ترین خواهد دانست. رهبر انقلاب، که با اشاره او همه چیز رقم می‌خورد، مجتهد عارف و فقیه وارسته‌ای بود که جز حرف دین و ایمان و اسلام از او شنیده نشد. کانون انقلاب مساجد، مظهر اسلام و پرستش بود. شعارهای انحرافی یا اصلاً جایگاهی نداشت و یا بمحض این که عرض اندام می‌کرد در موج حرکت دینی و شعارهای مذهبی رنگ می‌باخت و محو می‌گردید. «واسیلی توراجیف. کارشناس سیاسی نشریه آسیا و آفریقایی(رموز) در کتابی که حاوی مقالات جمعی از متفکران روسی پیرامون انقلاب اسلامی ایران است می‌نویسد: اعتقاد به دین الهی در کلیه برهه‌های انقلاب اسلامی ایران اصل برتری است که مانع ریشه دواندن خواسته‌های نفسانی در تغییرات اجتماعی جامعه اسلامی می‌گردد.“
این فرهنگ دینی که زیربنای انقلاب اسلامی ایران است، رنگ عاشورائی و حسینی دارد. از محرم شروع می‌شود و در قتلگاه جنگ تحمیلی و شهادت‌های حسینی‌وار، به اوج خود می‌رسد. شعار عاشورائی هیهات منا الذّله از سپیددم انقلاب تا امروز که با شعار ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند پیوند خورده پر معناترین و زیباترین شعار است که با فشارها و دشمنی‌های روزافزون استکبار جهانی روز به روز زنده‌تر و کارآتر می‌شود. “اگر ما پیام امام حسین(ع) را زنده نگه می‌داریم، اگر نام امام حسین علیه‌السلام را بزرگ می‌شماریم، اگر این نهضت را حادثه عظیم انسانی در طول تاریخ می‌دانیم و برای آن ارج می‌نهیم برای این است که یادآوری این حادثه به ما کمک خواهد کرد که حرکت کنیم و جلو برویم و انگشت اشاره امام حسین علیه‌السلام را تعقیب
هر تحلیل‌گر منصفی در ریشه‌یابی انقلاب اسلامی ایران، عنصر فرهنگ دینی را اگر تنها انگیزه انقلاب مردم ایران معرّفی نکند، حداقل اساسی‌ترین و پررنگ‌ترین خواهد دانست
کنیم و به لطف خدا به آن هدف‌ها برسیم و ملت ایران انشاء اللّه‌ خواهد رسید. “
انقلاب اسلامی ایران که سبب شد اسلام دوباره تجدید حیات یابد و ارزش‌های الهی در جامعه حاکم گردد در تداومش عبرت‌های عاشورا را فراروی خود دارد. «خیلی خوب اگر این ارزش‌ها را نگه داشتید، نظام امامت باقی می‌ماند. آن وقت امثال امام حسین بن علی علیه‌السلام دیگر به مذبح برده نمی‌شوند. اما اگر ارزش‌ها را از دست دادیم چه؟ اگر روحیه بسیجی را از دست دادیم چه؟ اگر به جای توجه به تکلیف و وظیفه و آرمان الهی، به فکر تجملات شخصی خودمان افتادیم چه؟ اگر جوان بسیجی، مؤمن و با اخلاص را ـ که هیچ نمی‌خواهد جز اینکه یک میدانی باشد که در راه خدا مجاهدت کند ـ در انزوا انداختیم و آن آدم پُر رویِ افزون‌خواه پرتوقع بی‌صفایی معنویت را مسلط کردیم چه؟ همه چیز دگرگون خواهد شد. اگر در صدر اسلام بین رحلت نبی‌اکرم(ص) و شهادت جگرگوشه‌اش، پنجاه سال فاصله پیدا کرد، در روزگار ما ممکن است این فاصله خیلی سریع‌تر بشود و زودتر از این حرف‌ها فضیلت‌ها و صاحبان فضائل ما به مذبح بروند. باید نگذاریم. در مقابل انحرافی که ممکن است دشمن بر ما تحمیل بکند باید بایستیم. پس عبرت‌گیری از عاشورا این است. نگذاریم روح انقلاب و فرزندان انقلاب در جامعه منزوی بشود.“
با تجربه از تاریخ صدر اسلام و عبرت‌های عاشورا راه‌کار پیش‌گیری از سقوط خواص و رمز بقای انقلاب در مسیر واقعی‌اش‌ را چنین بیان می‌کنند: «تمسک به دین و تقوی و معنویت و اهمیت پرهیزگاری و پاکدامنی، اینجا معلوم می‌شود، اینکه ما مکرر در مکرر، به بهترین جوان‌های این روز گار که شما باشید، این همه سفارش و تأکید می‌کنیم که مواظب سیل گنداب فساد باشید به همین خاطر است. امروز چه کسی مثل جوان‌های پاسدار است؟ همین پاسدارها و بسیجی‌ها، واقعاً بهترین جوان‌هایند که در میدان علم و دین و جهاد، پیشرو هستند. در کجا چنین جوان‌هایی را سراغ داریم؟ نظیر این‌ها را خیلی کم داریم و در هیچ جای دنیا به این کثرت نیست بنابراین، باید مواظب موج فساد بود. امروز بحمداللّه‌ خدای متعال، قداست و معنویت این انقلاب را حفظ کرده. جوان‌ها پاک و طاهرند، اما بدانید زیور و عیش و شیرینی دنیا، چیز خطرناکی است و دل‌های سخت و انسان‌های قوی را می‌لرزاند. باید در مقابل این وسوسه‌ها، ایستادگی کرد. جهاد اکبری که فرمودند همین است.“
و سرانجام برای جلوگیری از تکرار تاریخ و از دست ندادن فرصت‌ها همواره باید عبرت‌گیری از کربلا برای فرزندان انقلاب درس اوّل باشد و هشدار رهبری مورد توجه: وقتی امام حسین علیه‌السلام کشته شد، وقتی فرزند پیغمبر از دست رفت، وقتی فاجعه اتفاق افتاد، وقتی حرکت تاریخ به سمت سراشیب آغاز شد، دیگر چه فائده؟... اگر خواص در هنگام خودش، کاری را که لازم است، تشخیص دادند و عمل کردند، تاریخ نجات پیدا می‌کند و حسین بن علی‌ها به کربلا کشانده نمی‌شوند. اگر خواص بد فهمیدند، دیر فهمیدند، یا نفهمیدند و با هم اختلاف کردند... معلوم است که در تاریخ کربلا تکرار خواهد شد.
 
کد مطلب : ۱۱۶۰۸
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما