۰
plusresetminus
به بهانه هفته دوم گفتگوی «حافظ نیوز» با سردار سید معین انجوی نژاد یکی از بازماندگان جنگ تحمیلی؛

جوانان باید بدانند کشور ما از «نفوذ دشمن» چه ضربه هایی خورده است/ چه کسی می گوید امام با رضایت کامل قطعنامه را پذیرفت؟/ فراموشی ارزشهای دفاع مقدس مقدمه انحطاط و نابودی جامعه است

تاریخ انتشارچهارشنبه ۷ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۰۸
به بهانه هفته دفاع مقدس با یکی از بازماندگان جنگ تحمیلی به گفتگو نشستیم.
انجوی نژاد
انجوی نژاد
اشاره: هفته دفاع مقدس و لزوم زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدای مظلوم این جنگ تحمیلی سبب شد با یکی از یادگاران این عرصه به گفتگو بنشینیم.  سردار سید معین انجوی نژاد که در این ایام، از جمله راویان دفاع مقدس نیز به شمار می رود، در گفتگو با "حافظ نیوز" کوشید تا گوشه ای از رازهای سر به مهر هشت سال دفاع مقدس را برایمان بازگو کند. در ادامه، گفتگوی "حافظ نیوز" با سردار سید معین انجوی نژاد جانباز و از یادگاران هشت سال دفاع مقدس را می خوانید:

به نظر شما چرا امروز ضرورت دارد که درباره آن دوران، همچنان در سطح جامعه حرف و حدیث باشد؟

تا سال76 خیلی کم اتفاق می‌افتاد مبحثی در خصوص دفاع مقدس را بازکنیم به‌این‌علت که می‌گفتند چیزهایی در دفاع هشت‌ساله وجود دارد که باور آن برای نسل جوان امروز مشکل است و شاید نتوانند قبول کند که یک سری نیروها و افراد کم سن و سالی وارد معرکه شدند که با گذراندن یک سری آموزش‌های مقدماتی 45 روزه به جنگ با کسانی که سرتاپا مسلح بودند رفتند و این منطقی و پذیرفتنی نیست. اما مسئله این است که اگر آن هشت سال و آن جوانان را فراموش کنیم، خیلی چیزها را از دست می دهیم. یاد و خاطره شهدا و آن ارزشهای والای انسانی در جامعه ما، در حال کمرنگ و کمرنگ تر شدن است و این مسئله، مقدمه انحطاط ارزشهای اخلاقی و انقلابی در جامعه ما خواهد بود.مسئله دیگر بحث نفوذ است. به عنوان مثال، در عملیات کربلای 4 ما بسیاری از جوانان انقلاب را از دست دادیم چون نفوذ دشمن، باعث شده بود عملیات لو برود و دشمن دستمان را بخواند. جوانهای ما باید بدانند ما از نفوذ چه ضربه هایی خورده ایم.

به نظر می رسد در سالهای اولیه دفاع مقدس، نوعی بی تجربگی در میان نیروهای عملیاتی به ویژه در سپاه و بسیج وجود داشته است...

بله این بی تجربگی طبیعی بود و آن هم به این علت بود که بسیجی‌ها کم‌سن‌وسال بودند و اکثریت سپاه نیز از بین قشر دانشجو بود که در زمان جنگ از سنگر دانشگاه به سپاه آمدند، با اینکه آموزش خاصی نگذرانده بودند؛ اما بحث بر این است که اینها ایمان داشتند و با تأسی گرفتن از نهضت عاشورا می‌جنگیدند و برای دفاع از وطن و انقلابشان، اسلحه به دست گرفته و به جبهه آمده بودند. اما همین بی‌تجربگی جوانان بود که صدام را عاصی کرد؛ چراکه صدام کلاسیک می‌جنگید.
بچه های سپاه و بسیج سال اول جنگ تجربه زیادی نداشتند و بعضاً نوع رسم و جنگیدن ما طبق قاعده خاصی نبود، اما می‌جنگیدیم و طراحی عملیات ما عقلانی بود و روی نقاط قوت و ضعف دشمن سنجیده و شناسایی متعدد انجام می‌شد و بر این اساس برنامه‌ریزی می‌شد. در جبهه مقابل اما فرماندهان عراقی دوره‌دیده و باسواد بودند این‌طور نبود که در فیلم‌های ایرانی، عراقی‌ها را زبون و بی‌عرضه نشان می‌دهند که نتیجه‌اش این می‌شود که در ذهن جوان ما چنین جا افتاده که اگر چنین بوده پس چرا جنگ هشت سال طول کشیده و همان روزهای آغازین و خیلی زودتر سرنوشت جنگ یکسره می‌شد!
به عنوان مثال ژنرال ماهر عبدالرشید یکی از بهترین فرماندهان عملیاتی عراق و طراحان نظامی بود که یک‌پایش را در جنگ از دست داد ولی تا آخرین لحظه می‌جنگید و اگر جایی وارد می‌شد کار برای ما سخت می‌شد؛ همچنین کتاب در مورد نقش ماهر و عدنان خیراله در دفاع در جنگ نوشته‌شده است.

با وجود چنین پتانسیل هایی، چرا براوردها از اوضاع عمومی جامعه ما مطلوب نیست و به گفته شما، انحطاط اخلاقی جوانان در جامعه ما آغاز شده است؟

دلیل این مسئله این است که در کشور ما، برای نهادینه سازی فرهنگ دفاع مقدس هیچ کار خاصی صورت نگرفته است. ته این داستان هفته دفاع مقدس و بازپخش چند فیلم سینمایی تکراری و غیر جذاب است و غیر از این، در طول ایام سال و در سطح شهرها و رسانه ها، هیچ خبری از دفاع مقدس و آن روزها نیست.  اما در کشورهای دیگر نظیر فرانسه و یا روسیه، شما می بینید که میادین و موزه های عظیم با بهره گیری از هنرهای تجسمی و بدیع روز دنیا برای نمایش جنگ هایی که بعضا چند ده یا چند صد سال از آن می گذرد برپا می شود و نسل جوان هم با آن ارتباط می گیرند و حتی در کشور کمونیستی چون روسیه، جوانان عنوان می دارند امروز روسیه مرهون فداکاری سربازان دهه های پیش این کشور است. اما در کشور ما، هنوز بیست و چند سال از پایان جنگ نگذشته و در حالی که رزمنده ها و جانبازهای این جنگ، هنوز در بین ما هستند، متاسفانه این مسئله در حال به فراموشی سپرده شدن است.

یکی از سوالاتی که این ایام ذهن جوانها را به خود مشغول کرده، این است که چرا پس از فتح خرمشهر، جنگ ادامه یافت و چرا صلح برقرار نشد؟ چرا برای ادامه جنگ اصرار وجود داشت؟

در آن ایام صدام اعلام آتش‌بس کرد اما نگفت که جنگ تمام‌شده است؛ قرارداد 497 خرداد سال 61 که در شورای امنیت سازمان ملل تصویب شد بر این اساس بود که دولت عراق آتش‌بس اعلام کرده و طرفین با مذاکره، وضعیت جنگ را حل می کنند که امام(ره) نپذیرفتند و گفتند ما به یک شرط قبول می‌کنیم؛ عراقی‌ها به لب مرزهای خود بروند، اسرا مبادله بشوند، تیراندازی و گلوله‌باران اتمام یابد و آغازگر جنگ مشخص بشود.  بنابراین، شروط ایران برای خاتمه جنگ بسیار منطقی و راهبردی بود علاوه بر این، در همان زمان 15 هزار کیلومترمربع از خاک ما دست عراق بود و منطقه استراتژیکی چون طلاییه، تا سالها بعد و تا سال 69 دست عراق بود و آزاد نشده بود، بنابراین عراق پس از بازپس گیری خرمشهر تمام شروط را نپذیرفت و چیزهایی که امام می‌خواست در قطع‌نامه گنجانده نشده بود و حرف امام این بود که تا مادامی‌که نیروهای عراقی در خاک ما باشند قرارداد را نمی‌پذیریم.

چه شد که بحث قطعنامه 598 و پذیرش آن پیش آمد؟

شرایط قطعنامه 598 با قطعنامه پیشین متفاوت بود، ایران با اینکه در اقتصادی قرار داشت، طی عملیات هایی نظیر ثامن‌الائمه(ع)، طریق‌القدس، فتح‌المبین و بیت‌المقدس، پنج هزار و 800 کیلومتر از خاک کشور را آزاد کرد و به هشت کیلومتری دیوار بصره رسید و نتیجه این شد که تا پیش از عملیات کربلای 5، عراقیها و طرف های غربی حاضر نبودند خواسته‌های ما را قبول کنند و در قطع‌نامه بگنجانند ولی بعد از این عملیات، احساس کردند که ایران با پیروزی فاصله چندانی ندارد و به همین جهت،  قطع‌نامه 598 صادر شد.

به نظر می رسد اینکه امام می گوید جام زهر را نوشیدم، با تعابیری که این روزها توسط برخی مسئولان بکار می رود تناقض دارد. به نظر شما آیا امام با رضایت کامل قطعنامه را پذیرفت؟

دقیقا مسئله همینجاست که شخصی چون آقای هاشمی رفسنجانی می‌گوید امام قطع‌نامه را با رضایت کامل پذیرفت ولی در عین حال همه از امام شنیده اند که ایشان فرمود جام زهر را نوشیدم! لذا بنده سخن آقای هاشمی رفسنجانی را به ‌صراحت رد می‌کنم؛ با یک رجوع تاریخی نیز به یاد می آوریم که آقای هاشمی در تیرماه 68 در مقر قرارگاه رمضان، از قول امام خمینی پیغام داد که امام فرموده اند با تمام توان جنگ را ادامه دهید و ما چهار میلیارد دلار برای خرید امکانات سپاه کنار گذاشته‌ایم و  هر چه نیاز دارید لیست کنید. آقای محسن رضایی هم لیست کرد ولی موقع تحویل نوشت اگر این امکانات هم نباشد ما جنگ را عاشورایی ادامه خواهیم داد؛ اما در نقطه مقابل آقای هاشمی این لیست را تحویل امام داد و میرحسین  موسوی نیز گفت که خزانه کشور خالی است و ما پول نداریم و پس از پذیرفتن قطع‌نامه کسی حاضر نیست شما را همراهی کند. از طرفی به امام(ره) هم پیام دروغ می‌دادند که جبهه ها از نیرو خالی شده و کسی دیگر به جبهه نمی آید.  در چنین شرایطی، امام نیز هنگامی که روحیه و وضعیت مسئولان سیاسی و نظامی را دیدند، متوجه شدند که دیگر برای ادامه جنگ تا حد بسیاری تنها مانده اند.
 لذا تعبیر جام زهر را به کار بردند که البته ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که در آن ایام، این بهترین تصمیمی بود که می شد گرفت و خداوند متعال نیز یاری رساند و ایران اسلامی، در ادامه، با عزت و سربلندی به پیش رفت.
 
کد مطلب : ۱۵۲۹۸
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما