به گزارش محمدمهدی اسدزاده/ حافظخبر؛ در پیج بزرگ دشت بَرم به سوی کازرون (8 کیلومتری شهر کازرون)، راه خاکی پهنی خود را به نمایش گذاشته است که بیهیچ نام و نشانی، راه خود را در پیچ و خمهای کوه باز میکند. جایی که همیشه، پذیرای مردم کازرون و روستاهای آن برای گردش است. کمی که در این راه خاکی پیش میروی به سهراهی میرسی. یک راه مستقیم که به کوه میرود. راه دیگر بهسوی جنوب، در تنگهای ادامه مییابد. چند پیچ پشت سر هم را که سپری کنی، گنبدی گچی، با درخت بنهای روی آن، به شما سلام میکند. اینجا همان آرامگاه شیخ عبدالله انصاری است که چون درخت بنهای بر گنبد آن روییده است، مردم کازرون و پیرامون آن، نام پیر بَنَکی یا کُلخُنگی بر آن نهادهاند.
هرچند این شیخ عبدالله انصاری نیز از عرفای روزگار خود بهشمار میآید، نباید او را با شیخ عبدالله انصاری که نویسنده کتاب مناجاتنامه و از عرفای بسیارشناختهشده سده چهارم هجری یکی دانست؛ که او را پیر هرات مینماند و این را پیر بنکی میخوانند.
30 بهمن ماه 1386، آرامگاه پیر بنکی کازرون، به شماره 20844 در میراث فرهنگی ثبت شد. سازهای از روزگار قاجاریه که پیشینه آن به نزدیک 300 سال میرسد. هرچند درباره شیخ عبدالله انصاری که امروزه مردم او را پیر بنکی میخوانند، چیز زیادی در دسترس نیست، میتوان گفت از علما، عرفای روزگار خود و دارای ستایش از سوی مردم روزگار خود بوده است که بر گورش، آرامگاهی ساختهاند.
با آنکه بیشتر این سازه به چرایی روییدن دو درخت بنه یا همان پسته کوهی بر گنبد و دیوارش میشناسند، گستره میراثی آن نزدیک به پنج برابر آرامگاه و شامل، آبانبار یا قنات و خاکستان و گورستان بهجای مانده از پیشینیان نیز میشود. آنچه به دیدگان امروز ما میآید این است که آب آبانبار فروریخته باختر سازه، در گذر روزگاران، درهای کوچک را ساخته است که از باختر آغاز میشود و با یک ربع دایره، در جنوب گستره میراثی، همراه با بستر رودخانه فصلی که از خاور گستره میراثی، از تنگه بالادست، راه به پایین میبرد، برخورد میکند. این دو آبراه، یک نیمدایره را میسازند که مرکز این گردی، سازه پیربنکی است. از جلو سازه نیز راه خاکی به سوی روستای عبدویی و کلانی میرود. در آن سوی پهنای راه، کوه نیمهبلندی نیز بر جای خود نشسته و به آبراه مینگرد.
افزوه بر قنات یا آبانبار که امروزه از سازه آن تنها دیوارههایی نیمه که نشان از گنبدهای درونی با بلندایی کم در درازای چند متری دارد و یک حوضچه یا آبخور کوچک در کنار آن، که تنها دیواره آن را میبینیم، چیزی نمانده است. آبانباری که هرچند امروزه خشک و ویران است، راه آبی آبریزش آن در گذر روزگاران، دیده میشود.
پیرامون سازه و در این دایره، سنگگورههایی را میبینیم که برخی پیشینهای بیش از 100 سال دارند و برخی شاید به تازگی، دیده میشوند. سنگگورههایی که درازای بیش از یک متری آنها و بلندی نزدیک به 20 سانتیمتر دارند. ناگفته نماند که از پایین و بالا، سنگگورها، دارای بلندی نزدیک به یک متر و پهنای نزدیک به 10 سانتیمتر هستند. روی این سنگگورها، نگارههایی گوناگون که بیشتر نگارههای از درخت سرو است، همراه با نوشتههایی با خطوط گوناگون فارسی، زیبایی ویژهای را به ما نشان میدهند. سنگگورهایی که در گذر روزگار، بهویژه دو دهه گذشته بارها از سوی سودجویان شکسته و به گورها، حتی سازه و گور درون آن، دستبرد زده شده است.
سازه، با دیوارهای کوتاه سنگ و گچ، از گورستان جدا شده و وسط حیاط جا خوش کرده است. حیاطی که درونش نیز، برخی سنگگورها سخن از قبرهایی که شاید از بزرگان بوده است، میدهد.
سازه، یک ساختمان چهارگوش ساخته شده از سنگ و گچ و ساروج با بلندایی بیش از دو متر و دیوارهایی پهن که با ملاتها و سنگهای همین کوهها، با گچ پوشیده شدهاند. درب آهنی آن که در یکی دو دهه گذشته برای آن کار گذاشته شده است، نشانگر ویژگی سازه نیست. درون سازه، ضریح آهنی آسیبدیده پیرامون سنگ قبر، نشانگر بارها دستبرد سودجویانی با گمان یافتن گنجهای کهن است.
بر دیوار خاور سازه، پلکانی است که ما را به بام سازه میبرد. بامی بیهیچ کنگره و بارویی که نگهبانی برای افتادن از بام باشد. در میان بام، گنبد دستساز گچی نامرتبی میبینیم که سوراخهای بزرگی در آن برای رفت و آمد هوا درون سازه، دیده میشود. درخت پسته کوهی یا به گویش مردم آنجا، بَنِه، بَنَک یا کُلخُنگ، بر دیوار و گنبد، از بام، نشیمنگاهی خوش برای روزهای گرم بهار و تابستان، زیر سایه درختان روییده بر آن، ساخته است. درختانی که ریشهای در زمین ندارند و بر گنبد و دیوار ریشه دوانیدهاند و هنوز هم در نوروز شکوفههای زیبایی دارند و به بار مینشینند.
شوربختانه این سازه شگفتانگیز، گاهی از سوی برخی گردشگران، که برایشان این سازهها ارزشی ندارد، نیز با کارهایی همچون روشن کردن آتش بر روی بام و زیر درختان، یا نوشتن یادبود و شکستن دیوار و درخت، آسیبهایی زیادی دیده است. این آسیبهای روزانه در کنار آسیبهایی که سودجویان بر آن هر ساله میزنند، میرود تا آن را بهسوی نابودی بیشتری ببرد؛ هرچند نباید بازسازیهای غیراصولی مردم آن روستاها که برای آن احترام و ارزش میدانند و در پی بیتوجهی کارشناسهای میراث فرهنگی نادیده گرفت. که اگر نبود همین بازسازیهای غیراصولی، امروز از همین سازهها نیز چیزی نمانده بود. ناگفته نماند که هر از چندگاهی، میراث فرهنگی نیز در پی آن برمیآید تا مرمتی اصولی بر آن انجام دهد.