۰
plusresetminus
دکتر حسین نجابت نماینده مردم تهران:

یک نماینده مجلس در طول دوره نمایندگی باید قید فعالیت اقتصادی را بزند/ مدیریت مجلس تا حد بسیاری ریاستی شده است

تاریخ انتشاردوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۱۳:۰۶
امر نظارت در کشور نهادینه نشده است؛ یعنی بیشتر سیستم‌های کشور ریاستی اداره می‌شوند. اخیراً نیز با آیین‌نامه‌ی داخلی مجلس، نقش مدیریت رئیس مجلس پررنگ‌تر شده است. در واقع مجلس نیز ریاستی شده است. سیستم‌های ریاستی چندان نظارت جدی را برنمی‌تابند.
دکتر حسین نجابت
دکتر حسین نجابت
اشاره: بررسی جایگاه قوه‌ی مقننه در جمهوری اسلامی و مداقه‌ای آسیب‌شناسانه به آن، با نیم‌نگاهی به شرایط کشور و انتخابات پیش‌رو، موجب شد به‌سراغ یکی از نمایندگان باسابقه‌ی مجلس شورای اسلامی برویم. آنچه در ادامه می‌خوانید، گفت‌وگویی است با کسی که دارای دکترای فیزیک هسته‌ای از دانشگاه دورهام انگلستان است. دکتر حسین نجابت پس از بازگشت به ایران، مشغول به تدریس در دانشگاه و فعالیت‌های علمی شد و هم‌اکنون عضو هیئت‌امنای فرهنگستان علوم اسلامی قم، عضو هیئت‌مؤسس مؤسسه‌ی مفید قم و مشاور سیاسی جامعه‌ی مدرسین حوزه‌ی علمیه قم است. او در کنار کارهای علمی، به فعالیت‌های سیاسی و روزنامه‌نگاری نیز پرداخته است. وی همچنین از مجلس هفتم تا به امروز، نماینده‌ی مجلس شورای اسلامی است.

لطفاً بفرمایید قوه‌ی مقننه چه جایگاهی در نظام حقوقی جمهوری اسلامی دارد؟
بدون شک فلسفه‌ای پشت این جمله‌ی معروف حضرت امام (ره) که فرموده‌اند مجلس در رأس امور است، وجود دارد. جمهوری اسلامی ادعای مردم‌سالاری دینی دارد. مردم‌سالاری دینی شاید در حضور مردم در مجلس بیشتر از همه‌ی نهادهای دیگر حکومتی متجلی باشد. همان‌طور که می‌دانید، قوه‌ی مقننه شامل شورای نگهبان نیز می‌شود. در نتیجه، بودن شورای نگهبان در کنار قوه‌ی مقننه، اسلامیت را تأمین می‌کند. هویت مردم‌سالاری در قالب مجلس و اسلامیت در قالب شورای نگهبان تعریف می‌شود. تعبیر رهبر معظم انقلاب که فرموده‌اند مجلس ریل‌گذاری می‌کند، تعبیر بسیار دقیقی است، زیرا در واقع مجلس راهبردها را متبلور می‌کند و امکان تحقق اهداف نظام را برای قوه‌ی مجریه فراهم می‌کند. بنابراین کمترین تعبیری که می‌توان به کار برد، این است که مجلس از قوه‌های دیگر نه‌تنها کمتر نیست، که در ابعادی قدرتمندتر است. بدون تردید مجلس ایران جزء قوی‌ترین مجالسی است که در دنیا وجود دارد.
انتخاب مستقیم نمایندگان و رئیس‌جمهور به‌وسیله‌ی مردم صورت می‌گیرد. با اینکه کابینه را رئیس‌جمهور انتخاب می‌کند، مجلس باید به وزرا رأی اعتماد بدهد. در واقع هیچ وزیری وزیر نمی‌شود مگر اینکه مجلس او را تأیید کند. استیضاح وزرا و حتی استیضاح رئیس‌جمهور در مجلس، نشان‌دهنده‌ی قدرتمندی مجلس است که در قانون اساسی تعریف شده است. برای پاسداری از مردم‌سالاری دینی، حتی مقام معظم رهبری که فرامین ایشان طبق اصل 110 قانون اساسی حکم قانون را دارند، قدرت انحلال مجلس را ندارند. شاید بتوان مدتی را بدون دولت یا قوه‌ی قضاییه گذراند، اما هیچ‌وقت نباید بدون مجلس بود.
 مجلس جمهوری اسلامی واقعاً جزء قوی‌ترین مجالس دنیاست. این قدرت را قانون اساسی به مجلس داده است. بنابراین جمله‌ی معروف حضرت امام (ره) مبنی بر اینکه مجلس در رأس امور است، معنا پیدا می‌کند. مقام معظم رهبری در یکی از جلسات خود فرمودند منظور از مجلس، تک‌تک نماینده‌ها نیست، بلکه منظور کلیت مجلس است؛ یعنی رأی مجلس و موضع‌گیری مجلس.
نکته‌ی دیگری که باعث قدرت مجلس در جمهوری اسلامی می‌شود، حقی است که مجلس در نظارت، تحقیق و تفحص بر اجرای قوانین دارد. در واقع مجلس در هر مسئله و موضوعی می‌تواند ورود پیدا کند و نظارت خود را اعمال کند، حتی می‌تواند نهادی اجرایی یا مسئولی را به دادگستری معرفی کند. در مجموع به نظر بنده، شأن مجلس از نظر حقوقی فراتر از شأن دو قوه‌ی دیگر است، البته از نظر اجرایی، قوه‌ی مجریه و قوه‌ی قضاییه امکانات وسیع‌تری دارند. توجه داشته باشید با اینکه این سه قوه در جمهوری اسلامی با یکدیگر ارتباط دارند، اما کاملاً از یکدیگر مستقل هستند و هیچ‌کدامشان نمی‌توانند بر دیگری تسلط و تصرف پیدا کنند.
نصب رئیس قوه‌ی قضاییه توسط مقام معظم رهبری و ولی‌فقیه، از دیگر امتیازات منحصربه‌فرد جمهوری اسلامی ایران است. در همه‌ی دنیا، رئیس قوه‌ی قضاییه یا دادستان کل را مستقیماً رئیس قوه‌ی مجریه یا شورایی نصب می‌کند که اکثریت افراد آن با دولت هماهنگ هستند. در واقع در این کشورها، قوه‌ی قضاییه چندان نمی‌تواند درباره‌ی عملکرد دولت نظارت و قضاوت کند، اما در جمهوری اسلامی این سه قوه کاملاً از یکدیگر مجزا هستند که این امر نیز از افتخارات قانون اساسی کشور است.

فرمودید کار مجلس قانون‌گذاری و ریل‌گذاری و نظارت است. شما نماینده‌ی چند دوره‌ی مجلس بوده‌اید. لطفاً بفرمایید کارنامه‌ی مجلس را با توجه به وظایفی که داشته و دارد، در انجام این دو امر مهم، در طی سالیان گذشته چگونه می‌بینید؟
در حوزه‌ی تقنین، با وجودی که با تراکم تقنین و قانون‌گذاری مواجه هستیم، سیستم تنقیح قوانین را که لازمه‌ی هر دستگاه مقننه‌ای است، به‌شکل کامل نداریم. متأسفانه تلاش‌های صورت‌گرفته نتیجه‌بخش نبوده است. با وجود این ایرادات، به نظر بنده مجلس در حوزه‌ی قانونی چندان ضعیف عمل نکرده است یا نظر غیرکارشناسی نداده است. بنابراین به نظر بنده، در کلیت کمبودی در قانون‌گذاری وجود نداشته است. البته ممکن است تراکم و هم‌پوشانی قوانین باعث ایرادات و گاهی تعارضاتی در بندهای قانونی شده باشد، اما در اصل کلی، وقتی قانون جدیدی وضع می‌شود، اگر تعارضی وجود داشته باشد، قوانین قبلی با اصل مهم عرفی و حقوقی آن، منسوخ می‌شوند. بنابراین با وجود همه‌ی اشکالات و ایرادات مجلس در حوزه‌ی تقنین، کمبود قانون وجود ندارد، اما در حوزه‌ی نظارت به‌شدت نارسایی و ناکارآمدی وجود دارد.
نارسایی حوزه‌ی نظارت نیز فقط مختص مجلس نیست. امر نظارت در کشور نهادینه نشده است؛ یعنی بیشتر سیستم‌های کشور ریاستی اداره می‌شوند. اخیراً نیز با آیین‌نامه‌ی داخلی مجلس، نقش مدیریت رئیس مجلس پررنگ‌تر شده است. در واقع مجلس نیز ریاستی شده است. سیستم‌های ریاستی چندان نظارت جدی را برنمی‌تابند. در این چند دوره‌ای که حداقل بنده شاهد بوده‌ام، نماینده‌ها از دو جهت نتوانسته‌اند به امر نظارت توجه کنند. متأسفانه اکثریت نماینده‌ها، به‌خصوص در مناطق دوردست، درگیر مسائل اجرایی حوزه‌ی انتخابی خود می‌شوند. در نتیجه، فرصتی برای نظارت و دقت بیشتر به وجود نمی‌آید. در حقیقت وقتی نماینده‌ای درگیر کار اجرایی می‌شود، به‌نحوی وارد تعامل با مسئولان اجرایی می‌گردد و این‌گونه دیگر نمی‌تواند مسئول اجرایی را به‌خوبی تحت نظارت قرار دهد یا به‌عنوان ناظر نیز نقش‌آفرین باشد. این امر از ضعف‌های بسیار جدی سیستم فعلی کشور است.
با اینکه در قانون نیز نیامده است که نمایندگان وارد کارهای اجرایی حوزه‌ی انتخابی خود شوند یا به‌دنبال بودجه برای فلان کارخانه یا فلان پل یا فلان جاده باشند، اما به‌هرحال این موضوع تبدیل به عرف شده است، درصورتی‌که وقتی مجلس قانون را وضع و بودجه و اعتبارات را مصوب می‌کند، بر اجرای درست آن نیز باید نظارت داشته باشد، نه اینکه به‌دنبال اجرای مصوبات خود باشد و از امر نظارت بازماند. این مسئله‌ی بسیار مهمی است که تا وقتی اصلاح نشود، مجلس نمی‌تواند ناظر خوبی بر کارهای اجرایی باشد.

در این‌باره لطفاً توضیح بیشتری بفرمایید که ضعف نظارت در قوه‌ی مقننه منجر به چه‌چیزی شده است؟
همان‌طور که عرض کردم، وقتی نماینده‌ای درگیر کارهای اجرایی می‌شود، در بهترین حالت باید با مسئولان اجرایی همکاری کند. وقتی ناگزیر به همکاری با مسئولان اجرایی باشد و بخواهد مسائل حوزه‌ی انتخابی خود را پیش ببرد، نمی‌تواند ناظر خوب و بی‌طرفی نیز باشید. درصورتی‌که اگر کارهای اجرایی صددرصد به‌عهده‌ی مجریان و قوه‌ی مجریه گذاشته شود، نمایندگان می‌توانند به‌عنوان ناظر بیرونی، کار آن‌ها را کاملاً رصد کنند، کمبودها را تذکر دهند و در صورت لزوم، حتی وزیر مربوطه را در مورد کمبودها استیضاح کنند. درحالی‌که وقتی خود نماینده قسمتی از صورت‌مسئله یا در واقع درگیر کارهای اجرایی باشد، چه در رودربایستی و چه در واقعیت خارجی‌اش، نمی‌تواند ناظر خوبی نیز باشد. این امر از مسائلی است که در مجلس با آن روبه‌رو هستیم.
گاهی نیز نماینده‌ها از قدرت نظارتی خود، که این قدرت نیز کم نیست، مثل سؤال، استیضاح و تذکر، برای منافع گروهی یا منطقه‌ای خود استفاده می‌کنند که متأسفانه این امر نیز یکی از آفات این کار است. ازآنجاکه نماینده روی حوزه‌ی انتخابی خود خیلی متمرکز می‌شود، از ابزارهای نظارتی نیز برای همان حوزه‌ی انتخابی استفاده می‌کند و این‌گونه دوباره وارد تعامل با مسئولان اجرایی می‌شود. این‌ها همه آفاتی است که نظارت مجلس را کم‌رنگ می‌کند. از دیدگاهی کلی‌تر باید بگویم که وقتی نماینده‌ای درگیر کارهای اجرایی شود، دیگر فرصت ارزیابی دقیق را ندارد. نظارت مستلزم این است که شما تئوری کلان قضیه را بفهمید و بعد آن را با عینیت تطبیق بدهید تا این‌گونه بتوانید نظارت کنید که متأسفانه برای بسیاری از نماینده‌ها، به‌خصوص برای نماینده‌های مناطق دوردست، چنین فرصتی ایجاد نمی‌شود.

منظور شما این است که با رویکرد منطقه‌ای، فرصت کلان‌نگری از آن‌ها سلب می‌شود؟
بله، طبیعتاً فرصت این کار را پیدا نخواهند کرد.

به نظر شما، چه نماینده‌ای و با چه ویژگی‌هایی می‌تواند در نهاد قوه‌ی مقننه کارآمد باشد؟ به عبارت دیگر، شاخص‌های نمایندگی در تراز جمهوری اسلامی چیست؟
 حد آستانه‌ای از اطلاع، ویژگی‌های شخصیتی مثل تعهد، تقید به احکام و عشق به نظام و کشور، شرایط عمومی هر نماینده است که اگر نماینده‌ای در هرکدام از این‌ها ضعف داشته باشد، ممکن است در پیچی بلغزد یا حتی دشمن کشور در او طمع کند. بنابراین حد آستانه‌ای از شخصیت فردی و ویژگی‌های شخصی باید رعایت شود. بنده اختصاصاً برای مجلس سه ویژگی را می‌شمارم. اولین آن‌ها، حدی از اطلاع است؛ یعنی نماینده باید تخصص داشته باشد و در بین صنف و قشر خود، سرآمد باشد. برای مثال، اگر کسی می‌خواهد وارد حوزه‌ی اقتصادی شود و به کمیسیون برنامه‌وبودجه و اقتصاد راه یابد یا وارد کمیسیون بهداشت‌ودرمان و همین‌طور کمیسیون انرژی یا کمیسیون قضایی شود، باید در صنف خود فردی نسبتاً شناخته‌شده باشد؛ یعنی در ادراک، علم و اطلاع، از متوسط صنف خود بالاتر باشد. این افراد باید از متوسط صنوف خود بااطلاع‌تر و بارزتر باشند. شرط دوم که بسیار مهم است، این است که فرد اول خود را نماینده‌ی کل کشور بداند و بعد نماینده‌ی استان خود و بعد نماینده‌ی شهر خود.
تقریباً در اکثر نمایندگان، این سیر معکوس است. به نمایندگانی نیازمند هستیم که وقتی منافع ملی مطرح می‌شود، قدرت عبور از خود و شهر و استان خود را داشته باشند و در کمیسیون تلفیقی اعتراضشان صرفاً این نباشد که برای مناطق خودشان بودجه جذب کنند. متأسفانه اغلب این اتفاق می‌افتد که کاملاً مغایر با کلان‌نگری و صفتی است که به آن اشاره کردم. در واقع سیر این نگاه باید از طرف ترجیح کشور به منطقه و منطقه به شهر باشد و نه معکوس آن. این موضوع در حوزه‌ی سیاسی نیز همین‌طور است؛ یعنی اگر در حوزه‌ی سیاسی نیز گروه، صنف و جریان خود را به منافع کشور ترجیح دهیم، به کشور لطمه وارد می‌شود.
ویژگی سومی که به نظر بنده باید در همه‌ی نمایندگان وجود داشته باشد و میان ویژگی‌های شخصی بسیار مهم است، این است که در مدت تصدی‌گری خود در مجلس، باید قید فعالیت‌های اقتصادی و امثال آن را بزنند. به عبارت دیگر، چه از قشر متوسط جامعه یا به پایین باشند و چه از قشر بالا، وقتی وارد مجلس می‌شوند، باید کارهای اقتصادی خود را متوقف کنند. این یکی از آفات بزرگ ایجاد شکاف بین حاکمیت و نمایندگان مردم با مردم عادی است. وقتی دیده می‌شود فردی که مسئولیت می‌پذیرد، زندگی‌اش متحول می‌شود و در ماشین‌های آن‌چنانی می‌نشیند، بین او و مردم دیوار ایجاد می‌شود که باعث لطمه وارد شدن به کارآمدی کل نظام و خود نماینده می‌شود. به‌هرحال سرمایه‌ی ما در کشور و مردم‌سالاری دینی، اعتمادی است که مردم به نمایندگان دارند. در اینجا جمله‌ی حضرت امام (ره) را یادآوری می‌کنم که می‌فرمودند اگر مسئولان ما از قشر متوسط یا پایین باشند، با مردم ارتباط دارند و اگر این‌گونه نباشند، دشمن در آن‌ها طمع می‌کند. به این معنی که تشریفات و تجمل‌گرایی باعث می‌شود که کارگزار و مسئول در جمهوری اسلامی ایران از حیطه‌ی خود خارج شود؛ به‌گونه‌ای که دشمن در او طمع می‌کند. متأسفانه افرادی که تشریفات و تجملات وارد زندگی‌شان می‌شود، مورد توجه دشمن قرار می‌گیرند.

در شرایط حاضر، با وجود مشکلات داخلی و بحران‌های منطقه‌ای، به نظر شما مجلس آینده در حل این مشکلات چه نقشی می‌تواند داشته باشد و اولویت‌هایش باید چه‌چیزهایی باشد؟
بعد از پیروزی انقلاب توانسته‌ایم تاحدی مدل اقتصادی مختص خود را ایجاد کنیم که البته هنوز اندکی کم‌رنگ است. مجلس آینده در کشور ما، نیاز به کار بر مردم‌سالاری دینی دارد. در حوزه‌ی فرهنگ حرف‌هایی داشته‌ایم و داریم، اما به‌هرحال فرهنگ‌مان دینی و مبتنی بر نهضت عاشورا و احکام دینی است که اگر منسجم‌تر شود، مدلی فرهنگی خواهد بود. بنابراین با توجه به آنچه گفته شد و حرف‌هایی که در دو حوزه‌ی فرهنگ و سیاست گفته می‌شود، نیاز به کار منسجم‌تر داریم تا هر دو حوزه، روشمند، مدل و الگو شوند، اما متأسفانه در حوزه‌ی اقتصادی، همیشه از الگوهای شرقی در اوایل و سرمایه‌داری در این اواخر، پیروی و کپی‌برداری کرده‌ایم. به نظر بنده، تازمانی‌که نتوانیم در حوزه‌ی اقتصاد، مدلی که نیازهای بومی خودمان را با معیارهای اسلامی ایرانی تنظیم کند، پیدا کنیم، گرفتار خواهیم بود و همواره با حرکتی الاکلنگی از این‌طرف به آن‌طرف و از بالا به پایین حرکت می‌کنیم که گاهی دچار افراط و گاهی دچار تفریط می‌شویم.
گاهی نیز خصوصی‌سازی دولت پررنگ‌تر می‌شود و این مسائل را خواهیم داشت. اگر دولت بعد از تحریم‌ها یا در حین تحریم‌ها، به مسائل داخلی کشور بپردازد، امروز بتواند این فرمان مهم رهبر معظم انقلاب را مبنی بر اقتصاد مقاومتی، به کار ببندد، مدل آن را پیدا کند و براساس آن برنامه‌ها و بودجه‌های کشور را تنظیم کند، فکر می‌کنم علاوه بر اینکه ضریب امنیت ملی، یعنی اقتدار داشتن در منطقه افزایش پیدا می‌کند، پشتیبانی نیز صورت خواهد گرفت. این‌گونه دیگر هیچ‌کس نمی‌تواند با استفاده از مسئله‌ی تحریم، هجوم اقتصادی یا افزایش و کاهش قیمت نفت و امثال آن، امنیت کشور را به خطر بیندازد. در حوزه‌ی اقتصاد نیز حتماً مدل موفقی خواهیم داشت. مدل سیاسی ایران قابل کپی‌برداری در کشورهای دیگر متناسب با وضعیت خودشان است. بنابراین به نظر می‌رسد هر جناحی برای اینکه بخواهد واقعاً به مردم خدمت کند، باید موضوع اقتصاد و معیشت مردم را سامان‌دهی دقیق کند و مبتنی بر نگاه‌های سرمایه‌داری و فرمول‌هایی که وجود دارد، بازارهای پولی یا بازار سرمایه‌ای را تقویت کند.
بنابراین این‌گونه نیست که لازم باشد به مدل جدیدی فکر شود. اگر مجلس مراکز تحقیقاتی کشور را به قانون تبدیل کند و دولت نیز آن‌ها را اجرا کند، کشور نجات پیدا می‌کند. البته در این مدل، حتماً باید قوانین و احکام اسلامی نیز رعایت شود. این مدلی جدید و دست‌ساز و تولیدی خودمان خواهد بود. به نظر بنده، اگر در همه‌ی کمیسیون‌های مجلس، متناسب با موضوعشان این مسئله اصل قرار بگیرد و کاملاً از جنگ‌وجدل‌های جناحی، جزئی و مسائل حاشیه‌ای پرهیز شود، هر جناحی که مجلس را در اختیار داشته باشد، می‌تواند خدمت بزرگی به کشور کند. ضمن اینکه به نظر بنده، راهی نیز غیر از این وجود ندارد.
به‌هرحال ایران به‌عنوان کشوری انقلابی که مدعی است حرف تازه‌ای دارد، باید برای ابراز ادعای خود در مقابل غرب، خودش را آماده سازد. حقیقت این است که خواسته یا ناخواسته، ایران دشمنانی دارد و می‌دانید که دشمن از دشمنی خود دست برنمی‌دارد. بنابراین نباید ساده‌لوحانه به موضوع نگاه کرد. آمریکا دشمن اصلی ایران است و تمدن غرب نیز تمدنی است که تمدن واقعی اسلامی را برنخواهد تافت. این‌ها در جنگ و تعارض هستند. حال‌آنکه گاهی جنگ سخت می‌شود و گاهی نرم، گاهی وجه اقتصادی آن پررنگ‌تر می‌شود و گاهی جنگ فرهنگی آن پررنگ‌تر می‌شود. در حوزه‌های سیاسی و در همه‌ی وجوه و جوانب دیگر، درگیر هستیم. بنابراین باید برای هرکدام از این جوانب فکری داشته باشیم.
در حوزه‌ی فرهنگی، اگر مقداری به خودمان بیاییم و خودکم‌بینی را کنار بگذاریم، تمام لوازم را برای جنگ فرهنگی تمام‌عیار و نرم در اختیار داریم و می‌توانیم برنده شویم. مدل عالی و تمام‌عیار معنویت، تحرک، صلح‌طلبی و استکبارستیزی موجود در اسلام، حادثه‌ی کربلاست. می‌بینید که حادثه‌ی کربلا چگونه در رگ‌وپی این جامعه ریشه دوانده است و کارایی نیز دارد. ظرفیتی است که می‌تواند بیست تا بیست‌وپنج میلیون نفر را در اربعین یک‌جا جمع کند. همه‌ی موضوعات این ظرفیت را ندارند. شاید در حوزه‌ی سیاسی نیز حرف‌هایی زده باشیم، اما در حوزه‌ی اقتصادی، وضعیت این‌گونه نیست، زیرا خود را به اقتصاد بین‌الملل گره زده‌ایم. در حوزه‌ی اقتصادی، آسیب‌پذیر هستیم.
اقتصاد مقاومتی می‌تواند به ما مصونیت ببخشد و ضریب امنیت‌مان را بالا ببرد. ضمناً اقتدارمان را نیز افزایش دهد. در آن‌صورت خواهید دید که مثل بسیاری از کشورها که تراز بازرگانی بسیار مثبتی دارند، یعنی صادراتشان نسبت به وارداتشان بسیار بیشتر است، ایران نیز منابع غنی نفت و گاز دارد. در این صورت است حوزه‌ی اقتصادی ایران نیز یکی از قوی‌ترین ابزارهای توسعه‌ی کشور می‌شود و دیگر مسائل اقتصادی کشور به‌عنوان اهرم فشار علیه ایران استفاده نمی‌شود. بنابراین به نظر بنده، روی حوزه‌های مختلف اقتصاد مقاومتی باید تمرکز شود و هرکسی به فراخور حال خودش، به تولید این مدل کمک کند.

اکنون که در آستانه‌ی تدوین برنامه‌ی ششم توسعه نیز هستیم، مجلس چه نقشی می‌تواند در تدوین این برنامه داشته باشد؟ فرمودید طی سالیان اخیر، بیشتر از الگوهای غربی پیروی شده است. لطفاً در این‌باره نیز توضیح بیشتری بفرمایید.
همین‌طور است. متأسفم بگویم که این تدوین گاهی فقط عنوان اقتصاد مقاومتی را یدک می‌کشد. بنده به‌دلیل علاقه‌ای که داشتم، پیش‌نویس آن را به دست آوردم و باید بگویم که چیز ویژه‌ای در آن نبود؛ یعنی اگر اقتصاد مقاومتی نیز عنوان نمی‌شد، زیروبم و اصول کلی بنا بر همین بود که اکنون ارائه شده است. بنابراین قانع‌کننده نیست که متأسفانه این مجلس از نظر حقوقی، آن قانون برنامه‌ی ششم را مصوب کند. اکنون با این وضعیت انتخابات، یا به لایحه‌ی بودجه پرداخته نمی‌شود که خود نوعی آفت محسوب می‌شود و به مجلس بعدی کشیده می‌شود و یا اگر به آن پرداخته شود، حتماً وقت کافی برای آن نخواهند گذاشت، زیرا اصلاً وقتی برای این کار وجود ندارد. در اکثر مجالس دنیا، تصویب لایه‌های برنامه‌وبودجه وقت عمده‌ای از مجالس را می‌گیرد، درصورتی‌که در ایران بسیار سریع جمع‌بندی و از کنار آن عبور می‌شود. متأسفانه دولت امسال اندکی تأخیر داشته است. هرچند سال‌های گذشته سر وقت بودجه را داده بود، اما امسال مقداری در بودجه تأخیر وجود داشته که به‌دلایل تأخیر زیاد در دادن برنامه بوده است. بنده فکر نمی‌کنم در این مجلس، فرصتی برای این کار پیش بیاید. بنابراین یا برنامه‌ی ششم سال دیگر خواهد شد یا اگر در مجلس به آن پرداخته شود، چیز آبرومندی تصویب نخواهد شد.    
         
لطفاً بفرمایید مجلس چه جایگاهی در تدوین الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت دارد؟
به نظر بنده در واقعیت، این کار مراکز تحقیقی کشور است. تولید یک الگو در حیطه‌ی علم است و کار بسیار سختی است. در واقع تولید علم، تولید فناوری و تولید محصول، وجود دارند. تولید محصول آسان است. می‌توان الگوها یا اجناس دیگران را گرفت و مهندسی معکوس انجام داد تا بتوان تولید نمود. تولید کالا آسان نیست، اما به‌نسبت تولید فناوری، خیلی کار ساده‌تری است. اگر بخواهیم فناوری را تولید کنیم، یعنی امکانی در خودمان ایجاد کنیم که کالا را به‌شکل صنعتی و با تولید انبوه داشته باشیم، نیاز به کار بیشتری داریم. این کار بسیار سخت‌تر از تولید کالاست، اما از هر دو این‌ها مهم‌تر، تولید علم است. جنس الگو، تولید علم است.
برای تولید علم، باید مراکز پژوهشی کشور به‌طور جدی مأموریت بپذیرند. دولت و شورای انقلاب فرهنگی و نهاد ریاست‌جمهوری و همه‌ی مراکز پژوهشی کشور، برای تولید این الگو موظف هستند. اکنون اگر چنین‌چیزی در کشور وجود ندارد، حداکثر کار مجلس این است که مصادیق را با آن الگو تطبیق بدهد؛ یعنی مرکز پژوهش‌هایی که در مجلس وجود دارد، مرکز پژوهش کاربردی است، نه راهبردی و تولید الگو برای مراکز راهبردی است. در واقع عمدتاً مراکز پژوهشی و دانشگاه‌ها باید بر تولید کارهای فکری متمرکز باشند و حداقل به سفارش دولت و شورای انقلاب فرهنگی، در جاهای مختلف آن مراکز تولید شوند تا دولت براساس آن، الگوی برنامه‌ی خود را ارائه بدهد. مجلس در تطبیق می‌تواند مقداری جابه‌جا و کم‌وزیاد کند، اما چارچوب الگو را باید حفظ کند. متأسفانه در حال حاضر چنین الگویی نداریم.
در کل به نظر بنده، نباید ناامید شد و کار الگو و نیاز به مدل ایرانی-اسلامی را فصلی کرد؛ یعنی نباید گاهی اهمیت این موضوع بیشتر شود و گاهی به علت سختی کار، فراموش شود. همواره باید بر مقوله‌ی پژوهش، به‌خصوص پژوهش‌های راهبردی، تأکید کنیم و آن را به مخاطبان خود منتقل کنیم. تا زمانی که این الگو، یعنی الگوی دقیق سیاسی، فرهنگی و اقتصادی یا به‌عبارتی مدل اجرایی اسلامی-ایرانی در این حوزه تولید نشود، پایه‌های اولیه‌ی تمدن اسلامی را که می‌خواهیم گسترش دهیم، ایجاد نکرده‌ایم.
نهادینه کردن حکومت دینی برپایه‌ی تولیدِ هدف این الگوست. این الگو باید در عینیت،‌ آزمون شود تا ایرادات آن مرتفع گردد. در این صورت است که این الگو نهادینه می‌شود. وقتی نهادینه شود، ابزار یا الزامات اولیه‌ی تمدن شکل می‌گیرد و ان‌شاءالله شروع به صدور آن می‌کنیم. مردم دنیا نیز از آن پیروی خواهند کرد. مردم دنیا نیز به مقوله‌هایی مثل معنویت‌گرایی، نفی استکبار و استثمار و دنیاگرایی که در ایران درباره‌ی آن‌ها صحبت می‌شود، گرایش پیدا می‌کنند. این‌همه دشمنی با جهوری اسلامی برای این است که حرف جمهوری اسلامی و مقام معظم رهبری به دنیا نرسد. بایکوت خبری کامل است. دنیایی که ادعای آزادی بیان می‌کند، همه‌ی راه‌های رسیدن پیام جمهوری اسلامی به مردم مستضعف و عادی را قطع می‌کند. آن‌ها در عالم خودشان، خطر را تشخیص می‌دهند. بنابراین نباید خسته شویم. ما نیز باید به الگویی کاملاً اسلامی-ایرانی دست یابیم و به قشر جوان دانشگاهی و حوزوی خود منتقل کنیم که ضریب امنیت کشور در حدی نیست که آرام بگیریم. نمی‌شود الگوی سرمایه‌داری را در کشورمان پیاده کنیم و بعد ادعا کنیم که این اقتصاد اسلامی است. به نظر بنده، برای این کار، به عده‌ای نیاز است که دائماً درباره‌ی این مسئله تبلیغ کنند.
 
منبع: برهان
 
کد مطلب : ۱۳۲۸۰
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما